آرشیو دوشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، شماره ۶۷۵۸
هیات
۱۱

مریدان آل الله

جمکران و مهمانانی که قرار است صاحبخانه شوند

«محمدرضا تازه به گردان ما آمده بود. شده بود بی سیم چی خودم. گذاشتمش مسئول دسته. بعد از چند روز که کارش را دیدم، گفتم محمد باید معاون گروهان شوی.زیر بار نمی رفت. گفت: به شرطی قبول می کنم که سه شنبه ها تا عصر چهارشنبه کاری به کارم نداشته باشی. قبول کردم. بعد از مدتی می خواستم فرمانده گروهانش کنم.

واسطه آورد که زیر بار نرود؛ اما قبول نکردم. آخرش گفت با همان شرط قبلی. پا پیچش شدم که باید بگویی کجا می روی؟ گفت: تا زنده ام به کسی نگو. می روم زیارت مسجد جمکران. 900 کیلومتر را هر هفته از دارخوین تا جمکران، عاشقانه طی می کرد. یک بار همراهش رفتم. نیمه شب دیدم سرش را به شیشه گذاشته و مشغول نافله اشکی است. در مسیر برگشت می گفت: یک بار برای رسیدن به جمکران 14ماشین عوض کردم تا به جمکران رسیدم. تا رسیدم نماز را خواندم و سریع برگشتم.» این خاطره را سردار علی مسجدیان می گوید. اسم شهید محمدرضا تورجی زاده برایش با ارادت به مسجد جمکران عجین شده است.1072 سال از عمر مسجد جمکران می گذرد. در این سال ها مسجد جمکران شهدای زیادی را به خود دیده است. از سردار سلیمانی گرفته تا ابومهدی المهندس و حججی. چله نشین هایی که برات شهادت شان را در مسجد جمکران گرفتند.

شهید بی سری که گره کارش در مسجد جمکران باز شد

شهید حججی بعد ازچله نشینی در جمکران برای مادرش نوشت:«چهل هفته به مسجد مقدس جمکران رفتم و از خداوند طلب باز شدن مسیر پروازم را کردم؛ تا این که یک روز فهمیدم مشکل رضایت مادر است، تصمیم گرفتم و آمدم به دست و پای تو افتادم و التماست کردم.»

با اشاره آقا (عج)، شهادت خصوصی نصیبش شد

معمولا سربازان برای رفتن به میدان از فرمانده اذن می گیرند. ولی این سربازان در تمام زندگی شان هم به دنبال رضایت فرمانده بودند. حاج حسین یکتا درخاطراتش ازشهیدجعفر میانجی می گوید:«جعفر، انسی ویژه با امام زمان داشت. مواقعی هم که با همدیگر می رفتیم جمکران، سرش را روی شیشه اتوبوس می گذاشت ودرخودش بود. یک شب درحسینیه مراغه بودیم. حال جعفر منقلب بود. بعدها برایم گفت که در میان خواب و بیداری امام زمان(عج) را دیده که داخل حسینیه آمده است: «از نور و شکوه شان توان بلند شدن نداشتم. حضرت در میان رزمنده ها راه می رفت و روی آن هایی که از سرما کز کرده بودند پتو می کشید. عطری آسمانی در فضای حسینیه به مشامم می خورد که نظیر آن را در جایی احساس نکرده بودم.» اینها فقط تعداد کمی از خیل شهدایی هستند که در مسجد جمکران با ارادت به امام زمان به آرزوی شان رسیدند. ولی جمکران میزبان دو مهمان شده است که با بقیه فرق دارند. بعد از سی و هشت سال آمده اند که بمانند؛ برای همیشه. حالا به نوعی خودشان درجمکران صاحبخانه می شوند. صاحب «خانه ابدی». یکی از شلمچه می آید و دیگری از چنگوله.تا آخر دنیا، هرکس که برای زیارت مسجد جمکران برود، در ورودی مسجد که قرار می گیرد، قبل از این که اذن دخول بخواندچشمش به خانه این دو شهید می افتد. مسیری که این شهدای گمنام از کربلای ایران تا جمکران طی کردند، در ظاهر یک مسیر نمادین ولی در واقع یک سیر حقیقی و مسیر واقعی تاریخ عصر ظهور هست.

لعیا بغدادی | خبرنگار