روزه داری در ماموریت
ماه مبارک رمضان بود و هوا بسیار گرم. یک روز با محمود به تایباد که منطقه پرخطری است رفتیم. چند نفر از دوستان گفتند: «شما نمی خواد روزه بگیرین. شرایط منطقه طوریه که اگه روزه بگیرین نمی تونید دوام بیارین.»
رو به محمود پرسیدم: «حالا چه کارکنیم؟»
با قیافه ای خونسرد جواب داد: «من که روزه می گیرم.»
دوباره پرسیدم: «چه طوری؟»
- با روحانی محله مون درباره این موضوع صحبت کردم و گفتم کارم در کمیته هست و مدام می رم ماموریت. اون هم گفت: «شما مثل راننده ها هستین و می تونین روزه بگیرین.»
با این حرف دیگر جای سوال برایم باقی نگذاشت.
محمود خیلی به روزه گرفتن اعتقاد داشت و تمام ماه مبارک را با همان وضعیت روزه گرفت...
بر اساس خاطره ای از شهید محمود پایدار کاظم آبادی
راوی: جواد تقوی رمضانی، دوست شهید