آرشیو شنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۵، شماره ۱۸۶۳۵
مدرسه
۱۰

در خلوت دل

سمانه قربانی

محتاج یک لحظه نظریم

از تو می خواهم که مرا آن چنان غرق محبت خویش سازی که حتی مجال اندیشیدن به گناه را نداشته باشم.

از تو می خواهم که ظلمت های دل شب زده ام را با نور روشن سحرگاهان برای همیشه از وجودم برانی.

در این لحظه های بی پناهی که امان دادن قصه ای است فراموش شده، از تو می خواهم که پناهگاه دل خسته ام باشی.

خدایا! دلم می خواهد که تو تمام وجودم را با مهر خویش تسخیرسازی و خود معنای حقیقی عشق را برایم تفسیر کنی.

آری، تمام خواهش هایم را با تو می گویم، چرا که نهایت تمام خواهش های من تو هستی. آری تو...

تو کلید تمام درهای بسته قلب منی، قلبی که زنگار و غبار و سیاهی آن را پوشانده و جز با دم مسیحایی تو پاک نخواهد شد. الهی، محتاج یک لحظه نظریم.