آرشیو پنجشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۹، شماره ۴۵۴۱
صفحه اول
۲۸

حافظ امروز

لعل سیراب به خون تشنه لب یار من است

وز پی دیدن او دادن جان کار من است

شرم از آن چشم سیه بادش و مژگان دراز

هر که دل بردن او دید و در انکار من است

ساروان رخت به دروازه مبرکان سرکو

شاه راهی ست که منزلگه دلدار من است

بنده طالع خویشم که درین قحط وفا

عشق آن لولی سرمست خریدار من است

طلبله عطر گل و درج عبیر افشانش

فیض یک شمه زبوی خوش عطار من است

باغبان همچو نسیمم ز در خویش مران

کاب گلزار تو از اشک چو گلنار من است

شربت قند و گلاب از لب یارم فرمود

نرگس او که طبیب دل بیمار من است

آن که در طرز غزل نکته به حافظ آموخت

یار شیرین سخن نادره گفتار من است