آرشیو یکشنبه ۵ تیر ۱۳۹۰، شماره ۱۲۷۹
صفحه آخر
۲۰

تغییر

هادی حیدری

جلوی تلویزیون نشسته است. با ولع تخمه ها را پوست می کند. و هی داد و هوار می کند که: «پاس بده به اون، شوت بزن، نرو، برو، لامصب...»

آن قدر در حس فرو رفته که گویی بازیکنان داخل زمین فوتبال، صدایش را می شنوند. عاشق فوتبال است. جمعه ها روزی است که با رفقا می رود سالن فوتبال. وقتی روز موعود فرا می رسد، مانند کودکی که اسباب بازی برایش خریده اند، در پوست نمی گنجد. بازی را که شروع می کند انگار تمام نسخه هایی که مقابل صفحه برای بازیکنان تیم محبوبش می پیچید را فراموش می کند؛ نه پاس می دهد، نه آن چنان که باید می دود، نه خوب استارت می زند و نه بازیکن خالی را در زمین می بیند تا با یک پاس، صاحب موقعیت اش کند.

آدم وقتی در زمین بازی ایستاده است، به اندازه قد و قواره اش، اطرافش را می بیند. افق نگاهش در امتداد چشم هایش است. در میان آدم ها گم می شود و فضا را شلوغ می بیند. بعضی وقت ها دست هایش بسته است. ذهنش قفل می شود. آینده را نمی بیند و طرحی برای روزمره گی هایش ندارد. بعضی وقت ها در قالب های خودساخته گرفتار می شود و ذهنش که زنگار قالب ها را به خود گرفته، دست و پایش را می بندد. انگار وزنه ای بر ذهنش زده باشند. می دانی؟ همه تفاوت ها از زاویه نگاه های ما به وجود می آید. کسی که از تلویزیون، بازی فوتبال را می بیند، از آن رو می فهمد که فلان بازیکن در موقعیت گل قرار دارد؛ چراکه دوربین از زاویه بالازمین مسابقه را نشان می دهد. کافی است در زندگی، کمی زاویه های ذهن مان را تغییر دهیم. کمی خود را بالابکشیم و نگاهمان را کمی، فقط کمی عوض کنیم؛ آنگاه خواهی دید که همه چیز رنگ دیگری خواهد گرفت. آدم ها رنگی می شوند. زیبایی های دنیا، خودنمایی می کنند. حلال ها حرام نمی شوند و امید به دریچه روحت راه خواهد یافت.

بیاییم کمی زاویه نگاهمان را تغییر دهیم.