آرشیو پنجشنبه ۳ آذر ۱۳۹۰، شماره ۲۰۰۸۱
ادب و هنر
۱۰

شعری از شاعر معاصر عراقی سمیر مقبل

مترجم: دکتر بهروز سپیدنامه

انقلاب یک شاعر

برادرانم!

که شعر را گریسته اید

شگفتا

اشکی را که از دیدگانم جاری است

چونان گدازه های آتشینی می بینم

که بر گونه هایتان می لغزد

زنهار

که آهنگ و ترانه ها به رقصمان نگیرند

که ما

کمرکش رنج ها را

درمی نوردیم

در جوش و خروش اند

کینه هایی

که مرزهای سرخمان را

دربرگرفته اند

پس شعر را

نیزه ای پرتاب می کنیم

به اردوی مهاجم

چونان ناوکی

که صدای مهیب اش

کینه توزان را

هراس آفرین است

بیایید

تا این ابیات را

مانند راکتورهای هسته ای

به نجوا بنشینیم

و فریاد خود را

از اینجا

به گوش امانو

اوباما

نیکولاس

و دیگر اوباش برسانیم

از همین جا

بخت النصر را از برج های بابل به زیر می کشیم

از اینجا

صدای شیر آهنکوه مردان را

به اهتزاز درمی آوریم

و مهر توحید را

- که زینت بخش رایت روح اللهی است-

بر دیگر پرچم ها خواهیم زد

وعده های راستینی را

بر دوش نهاده ایم

که از سخنان سیدحسن نصرالله

برگرفته ایم

از اینجا

بندهایی را پاره می کنیم

که در نه توی سیاه چال های جهان

بر دستان آزادگان

پیچیده اند

از اینجا

از سیستان

- با ایمان به پیروزی قاطع-

پیام خویش را

در هیئت شعری حماسی

می فرستیم

محفل های سراسر جهان را

و سبزه زاران سیستان را

رودی می سازیم

جاری

و واژه های «نه»

و «هیهات منا الذله» را

در بیابان های ناامیدی

خواهیم کاشت

تا به گل بنشینند.

بشتابید!

تا شمع دینامیت ها را

در آغوش قافیه ها

مشتعل

و آنها را

پرتاب موشکی سازیم

در آسمان

چونان مشعل های فروزان

و مانند صفیر گلوله ها

و نوای امیدوارانه ی سرود مقاومت

از اینجا

ای یاوران کاغذ و قلم پایدار

از سیستان

از زادگاه آن دلاور فرمانده بی همتا

از دیار رستم

از کنگره شعر زابل

قلمم

چونان باد در تکاپو

و در رگهایم

موج ها ایستاده اند

مانند آبشاران

سرشار از هیاهو

و در میان اندوه هایم

فریاد می کشد روح ام

و دهانم

ندا در می دهد: «نه»

«نه» به جادوگران

به طاغوت

به شیطان

به کبر و غرور

و کینه های ویرانگر

اما من

از کینه توزی بهره ای ندارم

من تنها

مجاهدی هستم که آرمانم

جهان به داد گستردگی است

به ملاحت نمکی

که زینت بخش فراخی سفره هاست.

یقین دارم

از روز آغاز آدم

رنج و مشقت

همنفس جاده های عزت و سربلندی بوده اند

از آن هنگام

که آن قوم

در صحرای کربلا

مولایم حسین را

روی برتافتند

و تنها گذاشتند

قلم را

شمشیری آخته ام

برای یاری ستمدیدگان جهان

و لبیک گوی

«هل من ناصر» مظلومیتم

تیغم را

فریادی ساخته ام

به بلندای «نه»

به تمام شیطان ها

تمام خودبینی ها

فریادی به بلندای هزاران «نه»

به بازماندگان آل سفیان

من زمین لرزه ام

انقلابم

شاعرم

مبارزی در شعر

و یاور نهضت سترگی که روی خواهد داد

بیایید

به نام تمام ایستادگان

تمام برگزیدگان

و نیکان

با شعر خود

امضا کنید

طومار این پیام را

که:

در عصر انتظار

هیچ طاغوتی را

به کرنش

سر تسلیم فرود نخواهیم آورد

چه از سرزمین «عمو سام» باشد

یا از هر دیار دیگر