آرشیو سه‌شنبه ۳۰ آبان ۱۳۹۱، شماره ۵۲۳۱
داخلی
۳

بچه پرروها

تو محله شیپورچی چند تا بچه بودند که بهشون می گفتند بچه پررو! ماجرا از این قراره که بچه پرروها موقع فوتبال بازی کردن توپ شون می خورد تو شیشه همسایه ها و جرینگ! با شکستن شیشه در جا همشون پا به فرار می ذاشتن اما ماجرا زمانی جالب می شه که همین ها فردا به طلب توپ شون پاشنه در صاحبخانه را از جا درمی آوردن!

حالاماجرا بچه پرروهای سیاسی هم دست کمی از بچه پرروهای محله شیپورچی نداره؛ می زنند داغون می کنند، فحش می دن، زیر میز بازی می زنن، سطل آشغال آتیش می زنن و تازه برای ورودشون به عرصه سیاست شرط هم می ذارن؛ بابا

روتونو برم!

تازه بچه پرروهای محله ما سر گرفتن توپ با هم دعوا نمی کردن و با گردن کج دستشون رو از روی زنگ برنمی داشتن! اما انصافا بعضی از اهالی سیاست پرروتر از این حرف ها هستن شرط می ذارن سر گرفتن توپ قدرت با هم دعوا و رقابت هم می کنن؛ آخه بزنم توپ تو پنچر کنم!

تو دنیای سیاست اما برخلاف محله ما نه تنها بچه پرروها را با چوب دنبال شون نمی کنن بلکه در حیاط رو باز می کنن و می گن بفرما چای! تازه بعضی مواقع طرف جوگیر می شه بچه شو هم با لگد می زنه که ای منحرف فلان فلان شده برو بیرون جا برای بازی بچه پرروها باز شه.