آرشیو دوشنبه ۲۷ خرداد ۱۳۹۲، شماره ۱۷۵۹
صفحه آخر
۱۶
برداشت آخر

روایتی از شامگاه 25 خرداد 92

ما بزرگ شده ایم

پژمان موسوی

به شادمانی رسیدن، به رضایت. به رویای مشترک رسیدن، دیدن، بوسیدن، بزرگ شدن. تماشا کنید، ما به زندگی بر می گردیم...

سیدعلی صالحی و ما شامگاه بیست وپنجم خردادماه نود و دو، به شادمانی رسیدیم، به رضایت، به رویای مشترک و به امید. ما بزرگ شده ایم، باور کنید، از خشونت بیزاریم، از هیجانات مقطعی به دوریم، نمی خواهیم احساسی حرف بزنیم و احساسی عمل کنیم، آرزوهای دست نیافتنی را برای بیشتر ناامیدنشدن کنار گذاشته ایم و «زمینی» شده ایم؛ «زمینی» شده ایم و سرنوشتمان را در قمار «تدبیر و امید» گذاشته ایم. تدبیر و امید یک شعار تبلیغاتی نیست، یک «راه» است؛ همانگونه که حسن روحانی یک «راه»است. راهی که ملت ما آن را برگزیده است و همه جوره پایش ایستاده است. نمی دانم شما هم چهره مردمانی را که شامگاه بیست وپنجم خرداد در خیابان های تهران و برخی دیگر از شهرستان ها، پیروزی منتخبشان را جشن گرفته بودند، دیده اید یا نه؟ من اما دیدم! از پیرمرد و پیرزن و کودک و جوان و میانسال همه آمده بودند؛ آمده بودند که بدون کوچک ترین تعرض و توهینی، پیروزی کاندیدای منتخبشان را جشن بگیرند. «آدم ها» با هم فرق می کنند و هدف ها نیز؛ اما آن شب، «امید» سرفصل مشترک جملگی آنان بود، «شادان» بودند، «آرامش» داشتند و روزهای خوب را به انتظار نشسته بودند. روزهای خوبی که امیدوار بودند در انتظار کشورشان است. کشوری که مردمی دارد به بزرگی ملت ایران. ملتی که با رای خود تمامی تحلیل هایی که انتخابات این دوره را قطعا و یقینا دو مرحله ای می شمردند، ناگهان عوض کرد و یک بار دیگر ثابت کرد که «می تواند» اگر «بخواهد». آخر او «صلح» می خواهد، کشورش را دوست دارد و به هیچ روی نمی خواهد ایران عزیزش حتی یک روز هم روی ناملایمتی به خود ببیند. او «اصلاحات» می خواهد و از هرگونه طغیان و آشوب حذر می کند؛ او راهش را انتخاب کرده است و به هیچ روی قصد ندارد از راهش ذره ای عقب بنشیند. ما رویایی داشتیم، هنوز هم رویایی داریم و هرچه می کنیم و هر قدمی که برمی داریم، برای رسیدن به رویاهایمان است؛ رویاهای کوچک، رویاهای بزرگ...