آرشیو پنجشنبه ۲۸‌شهریور ۱۳۹۲، شماره ۲۷۸۱
صفحه آخر
۱۶
یادداشت های یک مجنون

وقتی استراتژی فرهنگی به دست سوپرمارکت دارها می افتد

اشکان خطیبی

تصور کنید با دوستان تان وارد رستورانی می شوید، فارغ از وضعیت خود رستوران، گارسونی نه چندان مرتب و مودب، برای گرفتن سفارش به سراغ تان می آید. شما هم سفارش می دهید ولی او با سرسختی پیشنهاد غذای دیگری را می دهد چون به عقیده او غذای انتخابی شما، خوشمزه نیست!... سرانجام، برای خاتمه دادن به بحث (از آنجایی که شما زیر بار نمی روید و رستوران هم شلوغ شده) می گوید: می دونی چیه؟ اصلااین غذا رو نداریم! خوش اومدی!

این اوضاع این روزهای تولید و عرضه فیلم، سریال و موسیقی در کشور ما است.

گروه موزیک «ترافیک» به انگیزه عدم سوءاستفاده از اسم و تصویر نگارنده، در یک حرکت نمادین(!) برای طرح روی جلد از یک تصویر انیمیت شده، استفاده کرد و مغازه داران هم طی اقدامی خودجوش (!) مبنی بر تفکر: اینکه آلبوم موسیقی نیست، کارتونه، از پذیرفتن و فروش این آلبوم سر باز زدند!

البته آن زمانی که شرکت های پخش تصمیم گرفتند محصولات فرهنگی خود را در کنار آدامس و تخم مرغ و پاستیل در سوپرمارکت ها، عرضه کنند، باید پیش بینی می کردند، روزی برسد که مغازه داران تصمیم بگیرند کدام محصول به فروش برسد و کدام نه.

و این گونه بود که به مرور زمان سلیقه و درک هنری ایرانیان وامدار استراتژی فرهنگی (!) مغازه دارانی شد که تا قبل از آن درگیر تورم بازار و نگذشتن تاریخ انقضای خوراکی هایشان بودند و پی آیند آن شرکت های پخش و تولید کنندگان هم مجبور شدند به ساز دکه داران و صاحبان سوپرمارکت ها برقصند و روز به روز و هفته به هفته، کیفیت آثار عرضه شده، بد و بدتر... و ماه به ماه و سال به سال، شرایط کار برای هنرمندانی که به چشم و گوش مخاطب احترام می گذاشتند، سخت و سخت تر شد. در طول این سال ها، چند فیلم، آلبوم، مجله یا... که دیده، خوانده یا شنیده ایم با این متر و معیارهای غلط و سخیف تولید و عرضه شده بودند؟!

چند ستاره با استاندارد و سلیقه؟ مدیران و تهیه کننده های ناآگاه، پا به عرصه فعالیت هنری گذاشتند؟!

چند هنرمند به دلیل این سیستم سر اندر پا غلط، حذف شدند؟!

یاد دیالوگی از نمایشنامه «تک سلولی ها»ی جلال تهرانی می افتم:

-ما الان کجاییم؟!

-رو زمین!

-احمق، زمین خودش رو هواست!