آرشیو یکشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲، شماره ۲۸۲۷
ادب و هنر
۸

باید امیدوار بود

بهمن فرمان آرا

در روزهای غمناک پاییز

باید امیدوار بود

یاس چاره کار نیست

چون زمان دست ما نیست

من هر روز که برمی خیزم و به دیدار صبحی دیگر می روم به خود اجازه نمی دهم که یاس همراهم باشد. چون می دانم که در پاییز و حتی زمستان، باز در جایی دیگر از جهان غنچه یی بار دیگر می شکفد و جهان را به سهم خود زیبا می کند. آن روزی که در این دیار تاریک روزگار، جوانی یا جوانانی باهم، گامی برمی دارند و فضا را پر از شادمانی و نور امید می کنند، برای من در پاییز، بهار دوباره پا می گیرد.

آشنایی من با پدیدآورندگان «دنگ شو» پیش از روزهای ساخت «یک بوس کوچولو» شروع شد. اینکه دو برادر به اتفاق دوستان شان گروه «دنگ شو» را درست کرده اند و در داخل و خارج مملکت موفق هستند از آن اتفاقات نادری است که فضا را پر از روشنایی می کند. چیزی که این گروه را از دیگر گروه های پاپ متمایز می کند نوع تلفیقی است که از موسیقی سنتی و موسیقی پاپ به وجود آورده اند و نوع نگاهی است که همیشه به ادبیات کهن داشته اند.

در یک جا سوار بر غزل مولانای بزرگ می خوانند: «در عشق جانان جان بده، بی عشق نگشاید گره، ای روح اینجا مست شو، ای عقل اینجا دنگ شو»، این تلفیق درست باعث شد که این گروه هم نسل من طرفداران شان باشند و هم جوانان این دوره و زمانه. در جایی دیگر وقتی بچه های «دنگ شو» با آهنگی زیبا به نام «ابرها در گذرند». قلب شنونده را به لرزه در می آورند من بار دیگر به آینده این مملکت امیدوار می شوم هرچند در آهنگ «ابرها در گذرند» می گویند: «تو می دونی که ما نسل ابریم، تو می دونی که ما در دست بادیم، تو می دونی که ما شکلی نداریم، تو می دونی که ما شهری نداریم، تو می دونی که ما عشقی نداریم...»

ولی به نظر من ما با گروهی روبه رو هستیم که در این خاک ریشه دارند و در هر کجای جهان موفق باشند پایشان در خاک وطن است و دل شان همراه با موسیقی شان، عاشق هموطنان.