آرشیو پنجشنبه ۲۶ دی ۱۳۹۲، شماره ۲۸۷۵
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

شکست عشقی

سروش صحت

پسر جوانی که جلوی تاکسی نشسته بود داشت با صدای آرام با موبایلش حرف می زد: «منم همین جور... نه، تو نیای که معلومه من نمی رم... برای اینکه بی تو نمی خوام برم... چون خوش نمی گذره... باشه باشه... پس منتظرم.» بعد با صدایی که از قبل آهسته تر شده بود پچ پچ کنان یکی، دو جمله دیگر گفت که نشنیدم و تلفن را قطع کرد. رادیوی تاکسی روشن بود و گوینده داشت از عشق و قدرت آن حرف می زد. راننده رادیو را خاموش کرد. پسر جوان گفت: «ا... چرا خاموشش کردین؟» راننده گفت: «داشتی گوش می کردی؟» پسر جوان گفت: «بله.» راننده رادیو را روشن کرد چند لحظه یی سکوت شد. بعد پسر جوان گفت: «بدترین چیز اینه که آدم تو عشق شکست بخوره.» راننده چیزی نگفت. پسر پرسید: «شما عاشق شدین؟» راننده گفت: «کسی هست که عاشق نشده باشه؟» پسر جوان پرسید: «شکست عشقی که نخوردین؟» راننده گفت: «چرا خوردم.» پسر پرسید: «یعنی به عشقتون نرسیدین؟» راننده گفت: «رسیدم، الان چند ساله زنمه.» پسر جوان گفت: «پس شکست عشقی نخوردین.» راننده گفت: «پیروزی عشقی چیه؟» پسر جوان گفت: «اینکه به هم برسیم.» راننده پرسید: «شکست عشقی چیه؟» جوان گفت: «اینکه به هم نرسیم.» راننده گفت: «پس ما پیروز شدیم.»