آرشیو پنجشنبه ۲۴ بهمن ۱۳۹۲، شماره ۲۸۹۷
صفحه آخر
۱۶
چهره روز

دریغ پرستویی از جشنواره فیلم امسال

امروز، روز آخر بود... خدا را شکر که تمام شد... خدا را شکر که آسمان، زمینگیرمان کرد و در محاصره برف ماندیم و نتوانستیم بیاییم و نیامدیم... با خودم می اندیشم که اگر من هم در آن سالن و سالن های کذایی بودم و عکس العمل ها را می دیدم و می شنیدم، چه می کردم؟! چه می توانستم بکنم؟! پاسخی که جز «هیچ» نمی توانم به خودم بدهم، خدا را شکر می کنم که نبودم... به خدا که این گونه برخورد در شان و شوون فرهنگی ما نیست... به خدا که مردم، آدم های عادی، آنهایی که به عشق شان کار می کنیم و دغدغه شان را داریم، خیلی راحت تر و بی بغض تر فیلم هایمان را تماشا می کنند... به خدا که این حب و بغض ها قشنگ نیستند... چرا ما نمی توانیم مثل تمام جشنواره های تمام دنیا فیلم ببینیم و ارزیابی و انتقاد سازنده و اساسی مان را بکنیم و بگذاریم که سینمایمان ارتقا پیدا کند و در سراشیبی تمسخر و «تو افتضاح بودی» و «من بهترم» و... نیفتیم؟!به خدا که ما، لااقل خودمان، نباید با خودمان چنین رفتاری بکنیم... آخر فکر نمی کنید که مردم چه می گویند؟ مخاطبان مان را می گویم... همیشه گفته ام و می گویم که این 10 روز، نوروز سینماست و ما هر سال در این روزهای سرد بهمن، با مهر به یکدیگر و با عشق به مردم، داغ می شویم و برای یک سال آینده، گرما ذخیره می کنیم... همه مان در کنار هم... ولی دریغا از امسال... دوستان و همکاران، به نظرتان بد نشد که پیشکسوت ها را حرمت ننهادید و نقد و استهزا را اشتباه گرفتید و به جای تفکر و تلاش بر رفع مشکلات خودتان و خودمان، انگشت بر ایراد دیگران فشردید و در این راه، حتی از مردود شمردن نظر داوران نیز دریغ نورزیدید؟!... به نظرتان کارتان بد نبود؟ ناجور نشد؟! مردم چه گفتند؟ چه می گویند؟...

من پرویز پرستویی