آرشیو یکشنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۳، شماره ۱۹۹۵
روزنامه فردا
۱۶
گزارش فردا

فردا روز کشف شهر سوخته است

چشمی که به یادگار ماند

سعید برآبادی

«برایت چشمی به یادگار می گذارم/ تا دیده های مرا و پدرانم را به تو بگوید/ و دیده های تو را/ به کودکانت.» انگار که نزار قبانی این شعر را برای شهر سوخته سروده باشد؛ شهری که هرچه پیرتر و کهنسال تر شده، بیشتر و بیشتر برای مردم دنیا مهم می شود. فردا روز خاصی برای میراث ایران است؛ یادبودی بر کشف باستان شناسان از شهری که به خاطر آتش سوزی ماقبل تاریخی اش، بعدها به نام شهر سوخته معروف شد. به گفته دکتر بهرام ساسانی، باستان شناس، پایتخت دوره مفرغ ایران در نزدیکی زابل قرار دارد؛ اگرچه امروز دیگر اثری از هامون نیست اما در آن روزگار اسطوره ای، شهر سوخته روی برآمدگی مابین این دریاچه و رودخانه هیرمند بنا شد تا یکی از شگفتی های جهان در روزگار خودش و آیینه ای از پیشرفت ایرانی های باستان در روزگار ما باشد. شش هزارسال از بنای این شهر مدرن و پیشرفته می گذرد، شهری باستانی در جنوب شرق ایران که در آن روزگار، بزرگ ترین شهر باستانی خاورمیانه بوده و پر از اعجاب های بزرگ معماری، صنعت و البته پزشکی. به گفته ساسانی که سال ها در شهر سوخته به کاوش پرداخته، یافته های باستان شناسان از خرابه های این شهر تاریخی گواه آن است که ایرانی ها در این شهر، اولین جراحی مغز را به نام خود ثبت کرده اند و اولین چشم مصنوعی را پدران ما در چشمدان جنگجویی به یادگار گذاشته اند. در دوره پیشین سازمان میراث فرهنگی، وقتی که رییس وقت موزه ملی، در انبارها را باز کرد، نیمی از جهان در بهتی شگرف فرو رفت، بهتی که از بی توجهی ایرانی ها به میراثشان گله مند بود. یافته های بی بدیل، شهر سوخته که حاصل سال ها کاوش در این شهر تاریخی بود در کارتن هایی به انبار برده شده بودند تا جهان از دیدنشان محروم بماند. آنطور که محسن میرجانی ارجنان دانشجو دکترای باستان شناسی می گوید، کشفیات این شهر تا سال 91 (یعنی سه سال) به خاطر پرداخت نشدن بودجه ها متوقف ماند و هنوز هم معلوم نیست که آیا دور تازه ای از کشف در این شهر تاریخی شروع می شود یا خیر. آن چشم مصنوعی که امروز در موزه ملی نگهداری می شود، شش هزارسال قبل را به ما نشان داده اما آیا می تواند ما را و امروز ما را به فرزندانی که شش هزارسال بعد به این چشم خیره می شوند، معرفی کند؟