آرشیو یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، شماره ۲۰۰۷
جهان
۱۵

گشت و گذار در بغداد

مترجم: سامان سلیمانی

علاوه بر اینها این کودک که شهرت «مام» جلال را نیز داشت شخصیت های سیاسی و فرهنگی زیادی را ملاقات کرد، که اولین آنها جواهری بود که بعدها تبدیل به یکی از نزدیک ترین دوستانش می شود و حتی زمانی به اینکه از نزدیک او را ببیند نیز فکر نکرده بود، اما همه این کارها را با معادلاتی سنجیده شده و شخصیتی متکی به خود و استواری در گام هایش انجام می داد، حتی می گوید: «سفرم به بغداد با هدف کاری سیاسی صورت می گرفت، روز و شب کنفرانس و جلسه و گفت وگوهای طولانی راجع به بسیاری مسایل، حتی دیدارهایمان نیز که خارج از برنامه کنفرانس صورت گرفت باز هم سیاسی بود، برای مثال ما را برای بازدید از روزنامه الوطن بردند که عزیز شریف آن را منتشر می کرد، این نیز فرصت بزرگی برای ما بود، چون اولین بار بود که در بغداد به دیدار روزنامه ای عراقی می رفتیم بر این مبنا که ما هیات دانش آموختگان کرد بودیم، استاد شریف از ما استقبال کرد در حالی که ما نوجوان بودیم یا حداقل من کم سن وسال بودم، آن زمان 15 سال بودم، قبلانیز همچنان که گفتم شاعر بزرگ جواهری را ملاقات کردیم، بعد از آن نیز سیاستمداران بزرگ عراق را ملاقات کردیم همچون سیاستمدار مشهور کامل چادرچی در دفتر روزنامه اش «الاهالی». همچنین افزود: «این شرایط تازه که در بغداد با آن روبه رو شدم مسلما نسبت به سفر اولم به پایتخت متفاوت بود، که با هدف درمان چشم هایم و دیدن چشم پزشکان رفته بودم، همچنین از فضای شهر کوچکی همچون کویسنجق به محیط شهر بزرگی همچون بغداد منتقل شدم و جامعه بغداد را شناختم، برای مثال؛ من آن زمان و الان نیز علاقه خاصی به کتاب دارم، برای همین به خیابان «متنبی» رفتم و کتابخانه های بزرگ و قدیمی آن را دیدم، زیرا تصویر بغداد همچون مرکز فرهنگ و تمدن و سیاست در ذهنم نقش بسته بود، بیشتر از دو هفته آنجا ماندم، یک هفته مشغول کار سیاسی بودم و روزهای دیگر نیز مشغول گشت و گذار شهر بغداد بودم، که در این روزها بود که کاظمیه و اعظمیه و مراکز احزاب سیاسی را از نزدیک دیدم، در جلسات لباس کردی به تن می کردم، در حالی که در گشت هایم لباس عادی به تن داشتم که به آن می گفتیم افندی، کتی معمولی بود، چون در مدارس خودمان لباس کردی می پوشیدیم.

ادامه دارد...