آرشیو دوشنبه ۱ دی ۱۳۹۳، شماره ۲۱۹۲
صفحه اول
۱
یادداشت

عبور از بیماری و غصه

دکتر عبدالرحمن نجل رحیم (متخصص مغز و اعصاب)

«مرتضی احمدی» را چندروز پیش از بیمارستان مرخصش کرده بودیم. چیزی نگذشته بود که با او در بستر بیماری آشنا شده بودم. چقدر مهربان و صمیمی بود. هربار که وارد اتاقش می شدم با لبخندی دوست داشتنی از من پذیرایی می کرد. روزی که مرخص می شد، طبق قولی که داده بود، کتاب ها و دو نوار از ضربی هایش را به من هدیه کرد. هنوز فرصت نکردم کتاب ها را بخوانم، ولی ضربی هایش را بین راه بیمارستان و خانه در داخل اتومبیل گوش می کردم و او یک هفته ای با صدای ضربی خوان خود با من بود. حال فکر می کنم چقدر در این مدت کوتاه از او یاد گرفتم. چه نکات بالینی در کار و حرفه خودم از او آموختم. مردی که با وجود آسیب های مغزی وسیع که از چشم اغیار به دور مانده، ذهن هوشیار غیر باورنکردنی اش را حفظ کرده بود. هوشیارانه می گفت: «دکتر بگویید احمدی مرد! اما ضربی خوانی بود که مانند او کسی نبود که گوشه ای از فرهنگ تهران را زنده نگه دارد.» گاه گاهی حرف زدنش نامفهوم می شد، گاهی نیز خاطرات، بافت زمانی و مکانی خود را از دست می دادند، ولی نغز و دلنشین و بااحساسی سرشار، از صمیمیت و انرژی حیات می گفت. یک روز که بر بالینش بودم، مرضیه برومند هم بود.

مکالمه احمدی با او که همراه با یادآوری خاطرات گذشته کار هنری باهم به ویژه خاطرات پشت صحنه سریال تلویزیونی «خانه زیبا» و خاطرات دیگر بود، یکی از دلنشین مکالماتی بود که من شاهدش بودم و مرا سرشار از غم غربت (نوستالژی) ناشناخته ولی زیبایی کرد. چقدر لذتبخش و مفرح بود! انگار بیماری و غصه ای در اتاق نبود. خبر فوتش را دیروز در سفر شنیدم و این یادداشت را هم در سفر می نویسم. مرگش برایم باورکردنی نیست. یادش گرامی باد.