آرشیو سه‌شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۳، شماره ۵۸۸۷
فرهنگ
۷

در اندوه چهارمین سال فقدان ایرج افشار

زاده مهر و مهر بیکران به فرهنگ ایران

حمیدرضا محمدی

او زاده مهر بود و شاید به همین سبب هم بود که نسبت به فرهنگ ایران، مهری بیکران داشت. ایران برایش دغدغه بود و می کوشید تا هر دم، نمی بر این خاک بیفزاید و سیرابش سازد. «ایرج افشار» اما ناغافل پرکشید؛ نه آنکه جوان باشد که هنگام مرگ، 85 سال داشت اما فعالیت هایش در عرصه پژوهش چنان بود که کم از یک جوان نداشت. کمتر کسی را می توان یافت که چیزی در حدود 300 جلد کتاب - اعم از تالیف و تصحیح - و 2 هزار مقاله در طول عمرش به رشته تحریر درآورده باشد. افشار از ایران شناسان برجسته بود و در گردهمایی ها و کنگره های خارج از کشور در صدر ایران شناسی حاضر می نشست و سخنش و قلمش، اگر بر اثر کسی مقدمه یا تحشیه می نوشت، اعتباری داشت که به اعتلای اثر می انجامید. اما این مرد، که به قول سید فرید قاسمی «کتابدار، کتابشناس، تصحیح گر، نسخه شناس متن پژوه، سندپرداز مرجع نویس، گنجور مجموعه ساز، فهرستنگار دانش شناس، تاریخ نگار، نادره یار، نامه نگار، شناساننده کمیاب و نایاب، معرف کمنام و گمنام، منبع خاورشناسان، همنشین دانشوران، معاصر مشاهیر، وارسته ناوابسته، دلسوخته ژرف اندیش، جهانگرد ایران نورد و گذشته پژوه آینده نگر» بود اما در نهایت فروتنی بود و کمتر حاضر به تجلیل و تکریم می شد زیرا در سر شناساندن ناشناخته های فرهنگ این سرزمین بود تا نامی نیک برایش باز بماند که به از سرای زرنگار بود. با این حال ریاست کتابخانه ملی ایران و کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران از مهم ترین مناصب اداری افشار به شمار می آمد. حالااما در آستانه چهارمین سال وفات او، همچنان غمی جانکاه بر پهنه عرصه ایران شناسی- از فقدان جبران ناپذیرش- سایه افکنده و به سوگش، آب نیز سیه پوش است. اما باید برایش ادای دین کرد که دینی سنگین بر گردن ایرانیان دارد...