آرشیو پنجشنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۵، شماره ۳۵۰۳
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

برای خوشحالی چه می خواهیم؟

سروش صحت

چند روز است که در تهران باران می آید. زنی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «به به... چه هوایی... چه بارونی... آدم کیف می کنه.» راننده که پا به سن گذاشته بود گفت: «واقعا هوا عالی شده.» مردی که عقب تاکسی نشسته بود، گفت: «بسه دیگه... چقد بارون؟... همین بارون کلی ترافیک رو بیشتر کرده.» راننده گفت: «ترافیک که همیشه هست، ولی الان هوا یه جوریه که ترافیک هم خیلی آدم رو اذیت نمی کنه.» مرد گفت: «یه بارون اومده، یه جوری حرف می زنید انگار تمام مشکلات بشریت حل شده... بارونه دیگه...» راننده گفت: «مشکلات بشر حل نشده ولی حالاکه داره بارون میاد عشق این بارون و هوای خوب را برسیم. این هم زود تموم میشه.» زنی که جلوی تاکسی نشسته بود، گفت: «جالبه ها، دقت کردین؟» راننده گفت: «به چی؟» زن گفت: «فقط یه چیز کوچیک... خیلی کوچیک می تونه مارو ناراحت کنه، حتی اگه بقیه اوضاع و احوالمون خیلی روبه راه باشه اما چیزهای کوچیک مارو خوشحال نمی کنه... برای خوشحال شدن، ما خیلی چیزها می خوایم...» راننده لبخند زد. باران روی شیشه می ریخت و هوا عالی بود.