آرشیو سه‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵، شماره ۲۵۶۳
روزنامه فردا
۲۰
همین حوالی

به بهانه انتشار نامه محمدرضا شفیعی کدکنی به رئیس دانشگاه تهران

سرمایه ای به اسم مردان بزرگ

دکتر غلامعباس توسلی

محمدرضا شفیعی کدکنی مرد بزرگی است. او خراسانی است و دیگر خراسانی ها مثل من، به وجود او افتخار می کنند. حتی اگر خراسانی هم نباشید، حتما شعر «به کجا چنین شتابان» این شاعر معاصرمان را شنیده اید و آن را با خود زمزمه کرده اید؛ شعری نغز، دلنشین و پرمعنا و این ویژگی ها، در دیگر اشعار او نیز مشخص است. حالااو در یادداشتی نوشته است به دلیل رویه غلطی که در زمینه برخورد با رساله های دکترا در دانشگاه تهران حاکم بوده، چندین سال است که راهنمایی رساله ای را نپذیرفته اما با تصمیم برای برداشته شدن این رویه، حاضر است به دانشگاه برگردد. استاد بزرگی مثل شفیعی کدکنی که سال هاست در دانشگاه تدریس کرده، وقتی چنین حرفی می زند، باید قدر و قیمتش دانسته شود. زیرا اساتید بزرگی چون او، پس از این همه سال، دیگر نه دنبال جاه و مقام اند و نه مال و منال. آنچه آنها می خواهند، دنبال کردن فکر، نظر و ایده است و این چیزی است که استادان بزرگ می توانند با خود به دانشگاه بیاورند؛ یعنی تفکر و مطالعه. حضور این اساتید در دانشگاه ها البته نیازمند ایجاد تمهیداتی است. این روزها آنچه بر فضای دانشگاه ها غالب شده، بی انگیزگی و نبود شور و شوق لازم بین دانشجویان است. عاطفه و سلامت فضا در دانشگاه ها کم شده و اساتید بزرگ اینها را می بینند و از آن رنج می برند. از همین روست که شفیعی کدکنی از خواستش برای حضور فعال تر از گذشته در دانشگاه ها حرف می زند. باید دید چه چیزی این استاد را رنجانده است و برای رفع آن تلاش کرد. اما گاهی وقتی استاد بزرگی پا به دانشگاه می گذارد، دانشجویان جدید حتی او را نمی شناسند. در برابر این وضعیت می توان از روزگاری حرف زد که بین دانشجویان و استادان محبت و عاطفه حکم می‎کرد و دانشجویان و استادان از آموختن و آموزش لذت می بردند. این فضا می تواند و باید از دانشگاه ها برداشته شود. باید مردان بزرگی مثل شفیعی کدکنی در دانشگاه ها حرف بزنند و حرفشان شنیده شود؛ چون باید بدانیم همین انسان ها سرمایه کشورمان هستند و ایمان داشته باشیم هرچه برای این مردان انجام داده ایم، برای دانش، فرهنگ و جامعه مان بوده است.