آرشیو سه‌شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۵، شماره ۲۵۶۳
هنر
۱۴

امان از ارشمیدس های وطنی

حسین هاشم پور

حذف نقاشی از هنرستان، واقعا ذهن خلاقی می خواهد؛ خبری که نیامده با خودش حیرت و اعتراض آورد و آدمی می ماند آیا در این مملکت کاری غیر از آسیب رساندن به هنر وجود ندارد که هرکسی در هر اداره و منصبی، ضربه ای به این کالبد نیمه جان می زند؟! حذف این هنر در حالی در فضای ابهام آلود از سوی آموزش وپرورش مطرح می شود که با توجه به وضعیت عمومی جامعه ایرانی اگر دو واحد نقاشی، به معنای لذت نقاشی اعم از خلق اثر یا مهارت در تماشاکردن، به همه رشته های تحصیلی و حتی دانشگاهی علاوه شود به یقین جامعه شاداب تر و انسانی تری خواهیم داشت.

یک اعتراض مستدل هنرمندان در این روزها که نقاشی مادر هنرهاست... نقاشی پلی به درون دانش آموزان است و حیف است نظام آموزشی ما از کارکردهای تربیتی-روان شناختی آن خود را محروم کند... به کنار، بجاست از دانش آموزان دیروز پرس وجویی شود ببینیم سینوس، کسینوس، تانژانت و کتانژانت بعدها به کارشان آمده یا نقاشی و رنگ و طراوت هنر؟ پاسخ این نظرسنجی میدانی مسئولان آموزش وپرورش را وا می دارد به جای فرافکنی و بهانه هایی مانند تغییر سرفصل یا انتقال رشته نقاشی از فنی وحرفه ای به کارودانش... نقاشی را هم در فنی وحرفه ای و هم در کارودانش جدی بگیرند.

دو تفاوت واقعی یک کشور توسعه یافته با کشوری مانند ما در همین نکته هاست، مثلادوسالانه ونیز 121 سال پیش تاسیس شده و به لطف این استمرار از منظر مرجعیت هنری و حتی صرفه اقتصادی به الگویی پیشرفته بدل شده، اما در مملکت ما اتفاقی که سنش دورقمی شود به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد. گویا برخی تصمیم سازان در آموزش وپرورش متوجه شده اند مدرسه ای که کمال الملک بنا نهاده، صنایع مستظرفه، 95ساله شده و هنرستان هنرهای زیبا 60سالگی را پشت سر نهاده، لذا بس است دیگر، با حذف رشته نقاشی و خلق درسی به نام فتوگرافیک طرحی نو در اندازیم؛ حال نقاشی کجا، فتوگرافیک کجا، به ارشمیدس تازه تری نیاز است تا ندا سر دهد یافتم یافتم!

سه متاسفانه استعفا در این مملکت به قیمت خون است و معمولامسئول خطاکاری یافت نمی شود که به جبران آسیبی که رسانده خودش برود، بنابراین بجاست اگر وزیر آموزش وپرورش طراح ایده پیشروی حذف نقاشی از هنرستان را برکنار کند، زیرا از ایده اش پیداست هنوز به درک آموزش و نیز پرورش نایل نیامده است.