آرشیو سه‌شنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۵، شماره ۲۵۷۴
روزنامه فردا
۲۰
پیشنهادهای نمایشگاهی

شناخت غیررسانه ای از افغانستان

علی اصغر سیدآبادی

آگاهی ما درباره اروپا بیشتر از برخی کشورهای همسایه مان مانند افغانستان است. گاهی ما افغانستان را نیز که مردمانش با ما هم زبانند، به روایت رسانه های بیگانه می شناسیم. شناخت رسانه ای، شناختی واقعی نیست، شناختی گزینش شده است؛ گزینش هایی که معیارش درگیری و خشونت است. منظورم این نیست که در افغانستان خشونت و درگیری نیست اما غیر از این خشونت ها و درگیری ها هم چیزهای بسیاری هست. به تازگی دو کتاب درباره افغانستان خوانده ام که شناختی تازه از افغانستان و ساکنانش می دهد؛ یکی کتاب «افسوس برای نرگس های افغانستان»، نوشته ژیلابنی یعقوب و دیگری «سفر دیدار»، نوشته محمدرضا توکلی صابری. اولی گزارش های یک روزنامه نگار ایرانی است از شش بار سفرش به افغانستان در دهه 80، با نگاهی اجتماعی و ریزبینانه به زندگی مردم در کشوری که طعم تلخ خشونت و جنگ را چشیده اند. او تلاش کرده است در کنار گفت و گو با مردان، برقع های زنان را کنار زده و از فاصله ای نزدیک تر پای صحبت آنان بنشیند و روایت هایی شخصی تر از آنان بشنود و این روایت ها را با آنچه دیده است، همراه کند و در دسترس ما بگذارد. کتاب بنی یعقوب با نثری جزئی نگر، تصویری از افغانستان ارائه کرده است که در رسانه ها کمتر یافت می شود. این گزارش هم زمان شیرین و تلخ است؛ شیرین و خواندنی، تلخ و تاثیرگذار. این کتاب را انتشارات کویر، سال گذشته منتشر کرده است. برخی از گزارش های این کتاب پیش تر در مطبوعات منتشر شده است. اگر کتاب بنی یعقوب را گزارش هایی با موضوعات پراکنده تشکیل می دهد که نحوه روایتشان به آنها انسجام می دهد، اما کتاب دوم گزارش زائری ایرانی است که از آمریکا به تاجیکستان آمده تا برای دیدار با ناصرخسرو قبادیانی به بدخشان برود. همه کتاب حول دیدار با ناصرخسرو شکل گرفته و کتاب، گزارشی است از چگونگی رسیدن به بدخشان. نویسنده برای رسیدن به بدخشان مرارت های بسیاری را متحمل می شود، اما شوروشوق رسیدن به مزار ناصرخسرو و مهربانی های مردم، همه این مرارت ها را تحمل پذیر می کند. این کتاب را نشر اختران منتشر کرده است. ویژگی هر دو کتاب این است که شناختی واقعی از زندگی مردم می دهند؛ شناختی از دل روایت های دست اول نویسندگان و مردمی که با نویسندگان روبه رو شده اند.