آرشیو سه‌شنبه ۲۱ اردیبهشت ۱۳۹۵، شماره ۴۵۳۸
صفحه آخر
۱۶
اینستاگرام

عذری بجوی یا عذری بتراش!

پرویز پرستویی در اینستاگرامش خاطره ای را روایت کرده که در یکی از اتوبوس های شهری شاهد آن بوده است.

پرستویی نوشته: «وارد اتوبوس شدم، جایی برای نشستن نبود همان جا روبه روی در، دستم را به میله گرفتم... پیرمردی با کتی کهنه پشت به من، دستش به ردیف آخر صندلی های آقایون گره کرده (تقریبا در قسمت خانم ها).

خانم دیگری وارد اتوبوس شد کنار دست من ایستاد، چپ چپ نگاهی به پیرمرد انداخت و شروع کرد به غرولند کردن! برای چی اومده قسمت زنونه؟ مگه مردونه جا نداره؟ این همه صندلی خالی! خانم جان این طوری نگو حتما نمی تونسته بره دستش کجه نمی تونه بشینه یا پاش خم نمیشه؟ خب پیرمرد شاید پاش درد می کنه نمی تونه بره بشینه! آدم چشم داره می بینه. نگاه کن پاش تکون می خوره! این روزها حیا کجا رفته...؟ سکوت کردم گفتم اگر همین طور ادامه دهم بازی را به بازار می کشاند! فقط خدا خدا می کردم پیرمرد صحبت ها را نشنیده باشد.

بی خیال شدم و صورتم را طرف پنجره کردم تا بارش برف را تماشا کنم... به ایستگاه نزدیک می شدیم. پیرمرد می خواست پیاده شود. دستش را داخل جیبش برد، پنجاه تومنی پاره ای را جلوی صورتم گرفت و گفت: دخترم این چند تومنیه؟ بغض گلویم را گرفت. پیرمرد نابینا بود! خانم بغل دستی من خجالت زده سرش را پایین انداخت و سرخ شد...

برای گفتار و کرداری که از تو سر می زند، عذری بجوی و اگر نیافتی، عذری بتراش.»