آرشیو سه‌شنبه ۴ خرداد ۱۳۹۵، شماره ۳۷۷۲
تاریخ و اقتصاد
۳۰
نمایه

نارنجستان

گروه تاریخ و اقتصاد: دوشنبه 17 ربیع الثانی- صبح خانه حضرت والارفتم. نارنجستان اندرون از سرمای سال گذشته خشکیده بنای اتاقی فرموده اند. خیلی خوب می شود. ازاره حیاط و فرش آن را هم عوض می کنند. نارنجستان بیرونی را دستی خشک کردیم. در حقیقت چیز پوچی است و به سلیقه این زمان دور است. گل کاری و وضع باغچه های حالادخلی به آن نارنجستان های کثیف گود بی صفا ندارد. سابقا خیلی میل و اعتقاد به نارنجستان داشتند، حالابه کلی برخلاف است. حقیقت زحمت و مرارت آن بیش از ثمر و بر آن بود. خوب شد متروک شد. سالی مبلغی مخارج داشت.

نارنجستان بیرونی مخروبه شده بود. چهارصد تومان برآورد تعمیر و مرمت آن را کردند و حال آنکه دیناری قیمت نداشت و صفای آن به قدر یک تپه گل نبود و ثمر آن در سال هیچ بود. حالاکه الحمدلله آسوده و خلاص شده ایم. شاهزاده آغا و شاهزاده والی بودند. تمام اهل اندرون در حیاط محبوسند. قضا را امروز آنجا هم کاهگل مالی داشتند و در زیرزمین محبوس بودند. خیلی تماشا داشت. عصر سه چهار دقیقه باران آمد. خیلی شهر و کوچه ما کثیف شده است. شب را هر قسم بود نگه داشتند. نیم ساعت شب باران آمد. زمین و زمان تازه شد. چقدر شهر کثیف بدی است. نزهت خانه عمادالسلطنه رفته بود. هرمز حالت خوش چندانی نداشت. ماشاءالله خیلی نمکین و بامزه است. نزهت هنوز حرف نمی زند. بعضی کلمات را به شخص حالی می کند. زبان دایه اش شیرین نیست. می ترسم مثل او شود. باوقار و سنگین است. هرمز درشت تر شده و خیلی زرنگ است. چند دسته تخته با تولوی خان بازی کردم. شاهزاده والی از همه بیشتر تقدس به خرج می داد...

- روزنامه خاطرات عین السلطنه، ج 1، ص: