نویسنده: کورتیس سیتنفلد

آیا دنیا به نسخه دیگری از شاهکار ادبی غرور و تعصب احتیاج دارد؟ قطعا نه، اما خواندن رمان کورتیس سیتنفلد (Curtis Sittenfeld) خالی از لطف نیست.داستان روایت زندگی خانواده بنت است که همراه با دختران خود بتازگی به نیویورک نقل مکان کرده اند. لیز نویسنده و جین مدرس یوگا است. کیتی و لیدیا دو دختر دیگر خانواده با زندگی روزمره و کمک به والدین سالخورده شان سرگرم هستند و در این میان مری دخترمیانی، بسیار باهوش و تودار است که راز سر به مهری دارد. داستان کمابیش همانند غرور و تعصب است. ما در طول داستان شاهد تلاش مادر خانواده برای آشنا کردن دخترانش با دکتری جوان و خوش تیپ و ماجراهایی که دختران در طول زندگی پشت سر می گذارند مواجه هستیم.

نویسنده: شاون وستال

اگر شما را به زور به یک کمپ عاشقانه و بنیاد گرای مورمون ها برای پیدا کردن همسر بفرستند چه می کنید؟ فرار می کنید؟ این دقیقا همان تصمیمی است که لورتا دختر 15 ساله و شخصیت اصلی این داستان گرفت. لورتا توسط خانواده بی صلاحیتش برای اجرای وظیفه همسری فروخته می شود. لورتا به همسری مرد چند همسره به اسم دین درمی آید. او در محل زندگی با شورشیان و مخالفانی آشنا می شود که همانند او فکر می کنند و در نهایت با یکدیگر برای دستیابی به آزادی فرار می کنند. این رمان اولین داستان بلند نویسنده شاون وستال (shawn vestal) است. پیش از این او را با مجموعه داستان های کوتاه «خدا آیداهو را آمرزش دهد» می شناختیم. او در داستان هایش خوی وحشی و رها و سفرهای بی مقصد جوانان در جاده ها را روایت می کند که شاید آرزوی هر جوانی باشد که برای مدتی ولو کوتاه بتواند این گونه رها و آزاد سفر کند. داستان های شاون وستال در غرب دهه 70 میلادی می گذرد.