من میدون هستم، میدون دوم، عاشق سوفیا. دیروز هم که رفتم خواستگاری، یک تی شرت پوشیده بودم که عکس (ف.الف) روش بود، روی بازوم هم عکس (ب.و) را تاتو کرده بودم و زیر لب هم داشتم تفنگت را زمین بگذار شجریان را می خواندم و یک پلاکارد هم گرفته بودم دستم که روش عکس تاجزاده بود و... خلاصه با همچین وضعی رفتم در خانه سوفیا. بابای سوفیا که در را باز کرد یکهو هول کرد و فشارش افتاد و غش و ضعف کرد و سریع رفت پتو را آورد و انداخت روی من و گفت: پسر تو از حمل ویدئو در دهه 60 و از داشتن بشقاب ماهواره در دهه 90 خطرناک تری. این چه سر و وضعی است؟ تو اصلااز کشف حجاب ناصرالدین شاه هم کشف حجاب تری. چرا آمدی در خانه ما؟ الان «در شهر» یا «20:30» بیایند و از ما فیلم بگیرند و آبروی ما را توی تلویزیون ببرند ما چه کار کنیم؟ خواننده آن ورآبی؟ آن هم سر لخت؟ روی تی شرت؟

گفتم: نگران نشوید. از تی شرت من یک نسخه بیشتر منتشر نشده و مخاطب محدود دارد. روزنامه کیهان دیروز به صورت رنگی در صفحه اول سراسر ایران را با این تصویر آشنا کرده. آن هم نه فقط این عکس را، عکس (ب.و) و اینها را هم منتشر کرده. رنگی.

بابای سوفیا گفت: کیهان؟ کیهان این عکس ها را منتشر کرده؟ گفتم: بله. بابای سوفیا گفت: اگر کیهان منتشر کرده حتما خبری است. کیهان کار بی حکمت نمی کند. تلویزیون را روشن کن ببین دارد اندی و اینا پخش می کند یا نه. بدو پسر. به به. من هم پا شوم بروم شمال که جاده های شمال محاله یادم بره... و بشکن زنان رفت که چمدان ببندد.

نتیجه گیری: با خودتان.