به یاد استاد حمید سبزواری
آن یادگار زمزمه های زلال رفت
آن یادگار زمزمه های زلال رفت
آن دشمن همیشگی ابتذال رفت
نامش «حمید» بود و نگاهش سعید بود
بختش بلند باد که سوی کمال رفت
هر کس به شیوه ای رود از دست و آن عزیز
یک چند بستری شد و با ارتحال رفت
برچین بساط؛ فرصت عمر گران کم است
از دست ای دریغ که دیگر مجال رفت
شوریده بود و ساحل شعرش خروش داشت
آهسته و شکسته و بی قیل و قال رفت
این چند بیت نذر دل سبزواری است
هر چند رفت و از سر ما شور و حال رفت