آرشیو چهارشنبه ۲ تیر ۱۳۹۵، شماره ۳۵۵۸
صفحه آخر
۱۶
چوب الف

مطالعه با چشمان کاملابسته

دیبا داوودی

ما نزدیک به یک سال است-کمی بیشتر شاید- که سرانه مطالعه بسیار بالایی پیدا کرده ایم. اگر تا چندوقت پیش کارشناسان و منتقدان ادعا می کردند که ایرانی ها کم می خوانند و اوضاع مطالعه اصلامناسب نیست حال باید گفته های خود را تصحیح بفرمایند و اذعان بدارند که ما خیلی می خوانیم. ما در خانه، در مترو، در مهمانی، در جلسات رسمی، در طی عرض خیابان شانزده متری نیز مشغول مطالعه هستیم و اتفاقا بی لحظه ای فوت وقت به این توصیه عمومی – خواندن- مبادرت می ورزیم. می خوانیم. فرقی نمی کند چه باشد. مهم نیست زیر شعر «الایا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها/که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها» نوشته باشند عطار نیشابوری یا مهدی موسوی گرمارودی. به نظرمان زیباست. پس می خوانیم و در «گروه» برای دوستان مان هم می فرستیم. ما این روزها جملات قصار، پندهای باستانی، داستان های کوتاه نوزده کلمه ای را دوست داریم. دوست شان داریم چون وقت مان را نمی گیرند. جلد کتاب ها و فقط جلدشان را که مزین به جمله ای از خلال سطور نگارنده اش است با ثبت تصویر گلی، قلبی، لبخندی در کنار سریعا می پسندیم و با دیگران نیز به اشتراک می گذاریم. اما کتاب؟ نمی خوانیم. البته که حق داریم و طبیعی است. وقتی تمام لحظه های مان را باید با «همه» مشترک سپری کنیم، طبیعی است که فرصتی برای خواندن ورق پاره های سیاه و سفید کتاب در خلوت یک نفره مان باقی نمی ماند. طبیعی است که کمتر سراغی از کتابفروشی های کوچک و بزرگ محله های مان بگیریم و نسبت به تیراژ 500 تایی کتاب ها ایده ای نداشته باشیم. این فالوئرها و اعضای گروه های مان هستند که باید بیشتر و بیشتر شوند. حسن بزرگ تلگرام و امثالهم این است که همه چیز در آنها لحظه ای اتفاق می افتد. اندوه و سرمستی، افسوس و دغدغه مندی عمرشان به اندازه دیدن یک پیغام است تا پیغام بعدی. اینکه می خوانیم فلان نویسنده، که اتفاقا جملاتش را به سرعت در خبرها بازنشر می کنیم گله کرده است که در کشور خودم آنچنان که بایسته است خوانده نشده ام ناراحت مان می کند اما پیغام بعدی حتی اگر این باشد که درآمد سالانه جی کی رولینگ، خالق کتاب های هری پاتر از دارایی های شخصی ملکه انگلستان بیشتر است در ما انگیزه ای برای رفتن به کتابفروشی ایجاد نمی کند. ما به مطالعه با چشمان کاملابسته بیشتر اعتقاد داریم.