آرشیو شنبه ۱۹ تیر ۱۳۹۵، شماره ۲۶۲۵
هنر
۱۶

جای خالی استاد

مریلا زارعی

چقدر تلخ و ناگوار است شنیدن خبر ازدست دادن مردی بزرگ از دنیای سینما. گویی زمان ایستاده و همه منجمد شده ایم. گفته ها حکایت از سهل انگاری دارد. الهی که این گونه نباشد که اگر هم باشد، این سهل انگاری بخشی از تقدیر استاد بود.

متاسف می شدم وقتی نقل قول ها از روند درمان ایشان را می شنیدم. چه باید گفت؟

دیگر این افشاگری ها چه فایده ای دارد؛ جز تازه کردن داغ فوج عظیمی از علاقه مندان و ارادتمندان آقای کیارستمی. داغمان تازه می شود. پیشنهاد می کنم که دیگر به جای کنکاش در جزئیات عملکرد تیم درمانی همه مسببان احتمالی را به خدا بسپاریم؛ چراکه تاریخ ثابت کرده این شکوائیه ها راه به جایی نخواهد برد.

مدت هاست مسئولیت پذیری مفهوم خود را از دست داده. هرکسی کلاه خود را گرفته و در جهت خلاف باد به سرعت در پی کسب متاع دنیوی می دود.

بیایید برای آرامش روح ایشان دعا کنیم و برای علاقه مندان و وابستگان و خانواده محترم شان طلب صبر؛ که دیگر چاره ای جز این نیست. بدانیم که اگر کارگردان محبوب مان را پدر جراحی می کرد یا پسر، تاثیری در تقدیر محتومش نداشت.

خواست پروردگار بر ماندنش نبود. بیایید نبودنش را در خودمان جست وجو کنیم.

حتما ما لایق داشتنش نبودیم. حتما ما در قدرشناسی از او آن قدر کوتاهی کرده ایم که پروردگار هم تشخیص داد یک گوهر دیگر را از میان ما ببرد، بدون جایگزین. چه عذابی بالاتر از این برای یک نسل. جای خالی اش تلنگری است برای حفظ باقی سرمایه های این مرز و بوم. غرض از نوشتن ابن یادداشت فقط ادای احترامی بود در سوگ کارگردانی که یک بار به واسطه فیلم «شیرین» در مقابل دوربینش نشستم. قرار بود همه گریه کنیم. معنی این اشک ها را درک نکردم؛ اما امروز فهمیدم. آن اشک ها گویی اشک حسرت بود در فراغ مردی که قدرش را ندانستیم؛ به هرحال در این شماره مصاحبه ای از من چاپ شده که تاریخ تنظیم آن به روزهای قبل از این مصیبت برمی گردد؛ به همین دلیل بر خود واجب می دانم در همین شماره و از این طریق این ضایعه غم انگیز را به همه مردم تسلیت بگویم. بقای عمر دیگرانی باشد که امروز هستند و شاید فردا نباشند.