آرشیو یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، شماره ۲۱۳۸۶
ادب و هنر
۷
بخش پایانی

اشعار شاعران در دیدار رمضانی با حضرت امام خامنه ای

از کوه نور، آمده بودی، با یک سبد بهار

نقی عباس- شاعر هندی

از کوه نور، آمده بودی، با یک سبد بهار، محمد(ص)

بر شانه ات هزار فرشته، در سینه ات شرار، محمد(ص)

إقرا؛ بخوان... تو خواندی و انگار، «إقرا» تو بودی از دهن غار

آری، تو خود کلام خدایی؛ برگشته ای ز غار، محمد(ص)

ای جلوه گاه خلق ستوده! دنیا در انتظار تو بوده

این خلق را رسان به قراری، با جان بی قرار، محمد(ص)

تو آفتاب اول و خاتم، تو رحمتی برای دو عالم

هرچند زیر پای تو ریزند، از بغض و کینه، خار، محمد(ص)

هم در ازل وجود تو موعود، هم تا ابد فیوض تو موجود

مانند لطف حضرت معبود، پنهان و آشکار، محمد(ص)

با قلب خسته و جگر ریش، دنیا شده ست تشنه تر از پیش

بر جان ما ببار محمد! والاپیام دار! محمد(ص)

مرا در خانه قلبی هست

محمدمهدی سیار

چگونه در خیابانهای تهران زنده می مانم؟

مرا در خانه قلبی هست...با آن زنده می مانم

مرا در گوشه این شهر آرام و قراری هست

که تا شب این چنین ایلان و ویلان زنده می مانم

هوای دیگری دارم... نفسهای من اینجا نیست

اگر با دود و دم در این خیابان زنده می مانم

شرابی خانگی دائم رگم را گرم می دارد

که با سکرش زمستان تا زمستان زنده می مانم

بدون عشق بی دینم، بدون عشق می میرم

بدین سان زندگی کردم، بدین سان زنده می مانم

سکوت کردی و...

روح الله اکبری

سکوت کردی و این اول شنیدن بود

سکوت کردن تو لب گشودن من بود

به چشم های تو سوگند می خورم که دلم

به بازگشتن تو، ماندن تو، روشن بود

من و تو در نظر دوست چون گلیم و بهار

همین علاقه ما خار چشم دشمن بود

تو دل بریده ای از من چنان که رود از کوه

سرت بلند! که روزی به شانه من بود...