آرشیو یکشنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۵، شماره ۲۱۳۸۶
فرهنگ: مقاومت
۸

دو شهید، دو خاطره

مریم عرفانیان
وقتی شهید شدم

روزی به بهشت رضا رفته بودیم، وقتی چشمش به مزار شهدا افتاد، گفت: - «چه قدر لذت داره که انسان در راه خدا شهید بشه و او را در بهشت رضا دفن کنند. وقتی شهید شدم من را همین جا دفن کنید.»

روز آخرین اعزام غسل شهادت کرد و منطقه رفت.

امروز مزارش در بهشت رضاست.

خاطره ای از شهید گلمکانی

راوی: همسر شهید

او که مثل هیچ کس نبود

از همه نظر با دیگران فرق داشت؛ از لحاظ صحبت کردن، مهربانی و خیلی چیزهای دیگر.

اما خودش همیشه می گفت:

- «من هیچ فرقی با دیگران ندارم؛ همه محبت دارند، ولی طرز استفاده و اظهار آن را نمی دانند. می دانم که با محبت کردن مثمرثمر خواهم بود و می توانم روی دیگران تاثیر بگذارم. پس چرا از آن دریغ کنم؟»

یک بار از دکتر بهشتی سوال کرده بود:

- «تکلیف ما در برخورد با مخالفینی چون بی حجاب ها چیست؟ آیا باید با آنها قطع رابطه کنیم؟»

ایشان جواب داده بودند:

- «اگر می توانید روی آنها تاثیر مثبت بگذارید و از آنان تاثیر منفی نگیرید، باید ارتباط داشته باشید.»

وقتی محمد طاهر شهید شد، خیلی از همین مخالفین می گفتند:

- «حالافهمیدیم او بر حق بوده و ما اشتباه می کردیم.»

خاطره ای از شهید محمدطاهر رثایی

راوی: خواهر شهید