آرشیو دوشنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۵، شماره ۲۶۲۷
هنر
۱۴

طایر قدسم و از دام جهان برخیزم

جواد طوسی

تاریخ شادمانه شهادت می دهد

شهر از عشاق خالی نیست

خیابان حجاب به میزبانی دوست

حجاب از چهره برمی دارد

هرکه شد محرم دل در حرم یار بماند

این خیل مشتاق کجا می شتابند؟

کانون کودکانه ها و رویاهای غبارگرفته

یار سفرکرده را پذیرا شده

قاسم جولایی «مسافر»

پسربچه های سرتق «لباس برای عروسی»

دلتنگ و بی قرار خالقشانند

مردی با عینک سیاه که مهربانانه

هوای گمنامان تاریخ را داشت

احمد احمدپور راه پشته را

در خیابان حجاب می جوید

حسین سبزیان خیرندیده از این دنیا

دلش به نمای نزدیک با یار خوش است

دیدار به دیار باقی

غریب و آشنا

گمنام و از نام عبور کرده

عکست را بالابردند

مرد تنهای پنهان شده پشت عینک سیاه

خانه دوست اینجاست

چه شادکامانه زندگی را

بر سر مرگ آوار کردی

چه رندانه با مرگ بازی کردی

سهراب صدایت می زند

فیلسوف عاشق را

در سادگی باید شناخت

تو را با چشمان اشک بار می شناسیم

سوژه های شیرینت

نظاره گر تو در پهنه تاریخند

تا به بویت ز جهان رقص کنان برخیزند