زمزمه
زبان نرم ندارد اثر به گرگ شقی
تو را نوشتم و گفتم پسر هزاران بار
کلید خانه خود را مده به استکبار
چه اعتماد کنی، تا سپر بیندازد؟
هنوز تیغ به دست است دشمن غدار
خیال خام به سر دارد و نمی داند
که خواب نیست به چشمان مردم بیدار
وطن که پاره تن گفته ایم و می دانی
نمی توان که به ذلت کشید با آزار
هزار تجربه کردیم و بود اصلاحات
پی خرابی ما با صدای ناهنجار
زبان نرم ندارد اثر به گرگ شقی
چنانکه نیست سزاوار لطف بر کفتار