آرشیو یکشنبه ۱۰ امرداد ۱۳۹۵، شماره ۶۲۷۳
کارآفرینی
۱۵
روانشناسی کارآفرینی

<کارآفرین> خود را در آیینه، چگونه می بیند؟

حسن فرامرزی

این تصویرسازی ما را یاد چه چیزی می اندازد؟ حتما از این نوع تصویرسازی ها دیده اید. مثلا یک سیب گاز زده شده که فقط پوکه و ته مانده ای از لاشه سیب جلوی آیینه ای ایستاده و دارد به خودش نگاه می کند اما آنچه در آیینه دیده می شود، سیب تر و تازه و درشت و دست نخورده ای است. یا مثلا گربه ای جلوی آیینه ایستاده و به تصویر خودش نگاه می کند اما آنچه در آیینه دیده می شود یعنی او می بیند، تصویر شیر باشکوهی است با یالی پرپشت که هیبتی عجیب به او داده است. حالاهم در این تصویر مهره سرباز یا پیاده جلوی آیینه ایستاده است اما آنچه در آیینه می بیند مهره شاه است. به نظر می رسد تصویر ما از آنچه هستیم گریزناپذیر باشد. تصویر ما از خودمان، تصویر دیگران از ما، تصویری که ما از تصویر دیگران درباره خودمان داریم، تصویری که دیگران از تصویر ما درباره خودمان دارند و این قطار را می شود همچنان ادامه داد. اما نکته این جاست که هرچقدر ما به تصویر دقیق تر و پالایش شده تری از خودمان، توانایی ها و ظرفیت هایمان برسیم، احتمالا در بسیاری از ساحت های زندگی از جمله در مسئولیت پذیری کسب و کار کامیاب تر خواهیم بود. نمی توان انتظار داشت که کسی شخصیت خودشیفته ای داشته باشد و وقتی در برابر آیینه می ایستد تصویری کاملا اغراق شده و دور از واقعیت از خود داشته باشد و بتواند با مجموعه خود چه برندی که می خواهد برپا کند و چه نیروی انسانی به رفتار منطقی و واقع گرایانه برسد. در واقع این جا با سایه اندازی مفاهیم روانشناسی بر کارآفرین و بازار کسب و کار مواجهیم. افرادی که می خواهند وارد این بازار شوند، اگر دچار توهم ها و خیالبافی های عجیب و غریبی باشند آن توهم ها و خیال ها را هم به بازار کسب و کار تسری می دهند. اینجاست که ارزش شخصیت های بالغ و پخته شده در کار خود را بخوبی نشان می دهد. در واقع آموزش و پرورش، خانواده و رسانه ای که دست به دست هم داده اند و آدم هایی رشد داده اند که تصویر نسبتا نزدیکی از آنچه هستند در ذهن خود دارند و تا حدی واقف به نقاط ضعف و قوت یا سایه روشن های وجود خود، احتمالا آدم هایی هستند که می توانند در بازار کسب و کار هم به توفیق بیشتری برسند.