آرشیو یکشنبه ۱۰ امرداد ۱۳۹۵، شماره ۴۶۰۲
صفحه آخر
۲۰
نیشدارو

بیگانه با سفره شاعران

سعید سلیمان پورارومی

عمر دل خود تباه نتوانم کرد

در حق وی اشتباه نتوانم کرد

با قلب ضعیف خویش ای مرغ عزیز!

بر قیمت تو نگاه نتوانم کرد!

* * *

ای مرغ! گران شدی به ما بد کردی

بر سفرۀ ما جفای بی حد کردی

گفتم برسی و سد کنی جوع مرا

راه نفس مرا ولی سد کردی!

* * *

تا بگذرد از مرغ، عتابش کردم

آگه ز مسیر ناصوابش کردم

این مرغ خیال، بس که با مرغ پرید

یک شب بدل از مرغ، کبابش کردم!

* * *

با سفره شاعران شدی بیگانه

نرخ تو کجا و مبلغ یارانه!

دیگر چه نشان از تو در این کاشانه

ای مرغ، چو سیمرغ شدی افسانه!

* * *

دیوانه شد و به سیم آخر زد و رفت

نامرد(!) به ما ز پشت خنجر زد و رفت!

پرواز بلد نبود، اما دیدیم

مرغ از سر سفره مان شبی پر زد و رفت!