آرشیو شنبه ۱۳‌شهریور ۱۳۹۵، شماره ۲۶۷۲
صفحه آخر
۲۰
ماجرای عشق و عاشقی میدون

بیمارستان بزنم یا بانک؟

پوریا عالمی

ما فکر می کردیم خیلی چیزها الکی نیست؛ مثل بانک زدن. هم این بانک زدن، هم آن بانک زدن. (البته بهترین راه بانک زدن در ایران این است که شما بانک بزنید یا بانک خصوصی یا رئیس بانک دولتی شوید؛ مثل محمودرضا خاوری که چون نمی توانست بانک بزند، برای همین رئیس بانک شد و بانک را از تو زد). خلاصه بانک زدن به نظر ما کار ساده ای نیست؛ مثلااین طوری نیست که صبح بروی سر کوچه یک مغازه اجاره کنی و روش بنویسی بانک؛ یعنی اصلافکر نمی کردیم این قدر ساده باشد. تا دیروز که توی بزرگراه دیدیم بانک مرکزی مملکت بیلبورد زده و به مردم گفته «فریب موسسات مالی را نخورید!» باور بفرمایید. یعنی بانک مرکزی مانده توش. دقیقا مثل این است که من بلند بشوم بروم سر کوچه یک کلانتری برای خودم بزنم. بعد پلیس بیلبورد بزند و بگوید «این کلانتری خصوصی و غیرمجازه. گولش رو نخورید. پلیس هاش پلیس نیستند. حتی دزد هم ندهید دستشان». واقعا مثل همین است یا مثل این است که من بروم سر کوچه یک بیمارستان برای خودم بزنم. بعد وزارت بهداشت بگوید مردم گول این بیمارستانه رو نخورید، اصلادکتری بلد نیستند و بیمارستان زده اند که دکتربازی کنند.

حالااصلااینها هیچی. طرف عکس توی اینستاگرام می گذارد، صبحش عکسش را تلویزیون نشان می دهد و سریع فیلترش می کنند. بعد چطوری یکی می آید بانک و صندوق برای خودش می زند و هیچی به هیچی؟ ما واقعا درک نمی کنیم. یعنی اگر همین صاحبان صندوق ها و موسسات پولی صاحب صفحه اینستاگرام و سایت بودند، تا الان صدباره فیلتر شده بودند. به نظر ما وبلاگ نویس ها هم برای اینکه در امان باشند، جای اینکه توی اینترنت بنویسند، بروند سر کوچه یک جایی را اجاره کنند به اسم صندوق و موسسه و بانک، بعد توی آنجا هرچی می خواهند بنویسند. حتی چک بی محل؛ چون گویا دست بانک مرکزی هم به جایی برای فیلترکردن این استادان بند نیست.

وصیت: حالاچرا من دارم این حرف ها را به تو می زنم سوفیا؟ چون بابات از صبح گیر داده که حالاکه هرکی هرکی است چرا نمی روی صندوق و موسسه پولی راه بیندازی؟ پول فامیل و همسایه ها را که می خوری هیچ، دوتا تبلیغ هم توی تلویزیون می دهی و یک پول تپلی به جیب می زنی. چه کار کنم سوفیا؟ دوست داری برات بانک بزنم؟