آرشیو پنجشنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۵، شماره ۶۳۵۰
فرهنگ و هنر
۲۲
یادداشت

درباره سنت شاعری در آذربایجان و اصفهان

پیوندی دورادور

دکتر مجدالدین کیوانی (عضو شورای عالی علمی مرکز دایرئ المعارف بزرگ اسلامی)

درباره «آذربایجان»، آنچه در حوزه ادب و عرفان و شعر اتفاق افتاده و ثبت در دواوین و تاریخ نامه ها و تذکره ها هم هست، نقش پررنگ این منطقه را به روشنی نشان می دهد.

اساسا از قرون نخست پس از اسلام که ادبیات فارسی به معنای امروزی مطرح بود، آذربایجان و بالاخص تبریز، کمابیش پا به پای خراسان و اصفهان و تا حدی فارس پیش آمده و در حوزه لغت نویسی، تاریخ نگاری و بویژه شاعری، از سرآمدان بوده است. اگرچه در علوم اجتماعی و انسانی نمی توان آمار و عدد ارائه داد اما برداشت کلی این است که تبریز همان نقشی را ایفا کرده اند که دیگر قطب های فرهنگی آن روزگار. البته هر منطقه برای خود شعرای برجسته ای داشته است اما در مقایسه با سنت شاعری آذربایجان و اصفهان، از حمله مغول به بعد یعنی نیمه نخست قرن هفتم، اصفهان دچار نوعی رکود و فترت شد. اتفاقی که در آذربایجان و خراسان به آن شدت رخ نداد و پیوستگی شعر و ادبیات در آن سامان بیشتر دیده می شود. حتی می توان مدعی بود که پس از جمال الدین اسماعیل و فرزندش کمال الدین اصفهانی معروف به خلاق المعانی، اصفهان سکوت و سکون شعری را تجربه کرد تا جایی که دیگر چندان شاعر قدری دیده نشد و بسان نیشابور از پس حمله مغول، از اوج به فرود رسید. به همین سبب هم هست که شعرا، در روزگار صفویه در هند رحل اقامت افکندند. اگر سنت شعری خلاق المعانی ادامه می یافت، شاید در اصفهان، ادبای بزرگتری ظهور می کردند.

اگرچه ادبیات در بخش های مختلف یک سرزمین نمی تواند بی ارتباط با هم بماند، بنابراین حتی آذربایجان و اصفهان، طی قرون و اعصار پیوند تنگاتنگی با هم داشته اند، قطعا - با وجود صعوبت در ارتباط و رفت و آمد در آن روزگار-، اهالی فرهنگ در این دو منطقه، ارتباطاتی با هم داشته اند. ناگفته نماند که نقش حکومت را در پر و بال دادن به شعر و شاعری نباید از یاد برد. رقابت خاندان های بنی صاعد و آل خجند در اصفهان و در نتیجه هرج و مرج، جایی برای شاعرپروری باقی نمی گذاشت اما در فارس خاندان اینجو، بسیار به فرهنگ علاقه مند بودند و در آذربایجان، تحت حمایت حاکمان فرهنگ دوست کسانی چون نظامی گنجوی و خاقانی شروانی رشد یافتند.