آرشیو پنجشنبه ۲۷ آبان ۱۳۹۵، شماره ۳۶۷۶
صفحه آخر
۱۶
نگاه آخر

غریبه با پیشگیری

منیژه حکمت

داشتم خفه می شدم. تهران برای من تبدیل به موجودی شده بود که دست به گردنم انداخته و نمی گذاشت نفس بکشم. دیگر نفسم در تهران در نمی آمد... حالاچند روزی هست که خارج از تهران به سر می برم. در این چند روز مدام به این موضوع فکر می کنم که این وضعیت تا کی ادامه دارد. کار و زندگی ام چه می شود؟ بقیه مردم چه می کنند؟ اما به این نتیجه رسیده ام که کاربرد یک کلماتی دیگر ارزش خود را از دست داده است. یکی از این کلمات که به دست فراموشی سپرده شده است، کلمه ای به اسم «پیشگیری» است. اما انگار مسئولین با این کلمه بیگانه هستند. حالاسال هاست عادت کرده ایم وقتی وارد شرایط بحرانی شدیم و اتفاق ناخوشایندی رقم خورد، بگوییم چه کنیم که از این وضعیت خارج شویم. می شد از ماه ها قبل از اینکه آلودگی هوا به این حد خطرناک برسد، طرح زوج و فرد از در خانه مردم به اجرا گذاشته می شد. می شد از عبور و مرور موتوسیکلت ها در شهر جلوگیری کرد. حتی می شد به جای اینکه هرشب اعلام کنند مدارس فردا تعطیل است، از چند روز قبل تعطیلی ها را اعلام می کردند تا خانواده ها تکلیف شان مشخص بود و برای تعطیلات خود برنامه ریزی می کردند. حتی به این موضوع هم فکر نشد بچه هایی که تعطیل می شوند وضعیت زندگی خانواده ها نیز به هم می ریزد. این روزها اکثر پدر و مادرها کارمند هستند. من در این نوشته منیژه حکمت نیستم. یک شهروند عادی هستم و از مسوولان و دولت سوال دارم. سوال دارم که آیا دولت سال های بعد پاسخگوی سرطان ها و مشکلاتی که مردم به علت آلودگی هوا به آن دچار می شوند، هست؟ هزینه های درمان شهروندان که به واسطه آلودگی هوا به آن دچار شده اند را چه کسی پرداخت می کند؟ چه کسی پاسخگوی نسل آینده است؟ چه کسی پاسخگوی آسیب دیدن شهروندان در این هوا هست؟ قلب های پدربزرگ و مادربزرگ هایمان را چگونه نجات می دهیم؟ چه کسی مسوول به وجود آوردن این شرایط برای ما بوده است؟

متاسفانه یا خوشبختانه مسوولان پشت میکروفن خوب صحبت می کنند اما در عمل خبری از فعالیت هایی که فضای کشور را برای زندگی سالم و مناسب کند نیست. این موضوع خیلی دردناک است و هر سال هم در حال تکرار است.