آرشیو یکشنبه ۷ آذر ۱۳۹۵، شماره ۲۱۴۹۹
فرهنگ: مقاومت
۶
یک شهید، یک خاطره

چهلم شهید همسایه

مریم عرفانیان

به خانواده ام گفت: «می خواهم همسرم رو خونه خودم ببرم.»

مادرم جواب داده بود:

- «آقا رضا، جهیزیه دخترم آماده است، اگه می خوای همین فردا شب مجلس می گیریم.»

پدرم ادامه داده بود:

- «ولی مشکل اینه که پسر همسایه دیوار به دیوارمون شهید شده و نمی تونیم عروسی بگیریم.»

***

همراه مادرم به خانه همسایه رفته بودند. رضا پس از تبریک و تسلیت به پدر شهید گفته بود:

- «اجازه می دید همسرم رو به خونم ببرم؟ شاید تا چهلم پسر شما منم شهید بشم.»

پدر شهید جواب داده بود:

- «در امر خیر حاجت هیچ استخاره نیست، ما هم در مراسم شما شرکت می کنیم.»

شب شهادت محمدرضا، شب شهادت علی بن موسی الرضا (ع) و چهلم پسر همسایه دیوار به دیوارمان بود.

* خاطره ای از شهید محمد رضا خاکبین

* راوی: فاطمه خاکبین، همسر شهید