آرشیو سه‌شنبه ۲۸ دی ۱۳۹۵، شماره ۲۱۵۳۸
معارف
۸
حکایت خوبان

اقرار به وحدانیت خدا با اکرام

منبع: 1- المحجه البیضاء ج 7، ص 266

حضرت ابراهیم(ع) بسیار میهمان دوست بود و تا میهمان به خانه او نمی آمد، غذا نمی خورد. زمانی فرا رسید که یک شبانه روز، هیچ میهمانی بر او وارد نشد، پس از خانه بیرون آمد و به جست وجوی میهمان پرداخت. در این هنگام پیرمردی را دید، جویای حال او شد، ولی فهمید آن پیرمرد، بت پرست است. حضرت ابراهیم(ع) گفت: «افسوس! اگر بت پرست نبودی، میهمان من می شدی و از غذای من می خوردی»

پیرمرد از کنار ابراهیم(ع) گذشت. در این هنگام جبرییل بر ابراهیم(ع) نازل شد، گفت: خداوند می فرماید: این پیرمرد، هفتاد سال مشرک و بت پرست بود، ولی مارزق او را کم نکردیم. اینک که غذای یک روز او را به تو حواله نمودیم، تو به خاطر بت پرستی، به او غذا ندادی!

حضرت ابراهیم(ع) پشیمان شد و به جست وجوی آن پیرمرد رفت. او را پیدا کرد و با اصرار به خانه خود دعوت نمود. پیرمرد بت پرست گفت: چرا بار اول مرا رد کردی ولی حالادعوت می کنی؟

حضرت ابراهیم(ع) پیام و هشدار خداوند را به او خبر داد. پیرمرد به فکر رفت و گفت: نافرمانی از چنین خداوند بزرگواری، دور از مروت و جوانمردی است، آنگاه به یگانگی خداوند اقرار نمود و آیین ابراهیم(ع) را پذیرفت (1)