آرشیو یکشنبه ۱۰ بهمن ۱۳۹۵، شماره ۶۴۲۰
سیاسی
۱۰

در ردای امیرکبیر

محمد غرضی (نماینده ادوار)

قدرت آیت الله هاشمی رفسنجانی و میزان نفوذ او در مناسبات سیاسی بعد از انقلاب روایتی پیچیده دارد اما پی بردن به ریشه های این قدرت دارای آن پیچیدگی خاص نیست. آیت الله هاشمی رفسنجانی خود را به سادگی در سال های مبارزه نهضت تعریف کرده بود و این همان جایی بود که کتاب معروفش درباره امیرکبیر را نوشت. آقای هاشمی می خواست امیرکبیر دیگری برای ایران باشد و برای آن هم در تمام سال های مبارزه و پس از انقلاب فکر، دیدگاه و منش خودش را دنبال می کرد. در مورد مجلس هم این گونه بود که آقای هاشمی از اقتدار سیاسی خود بیشتر سود می برد تا اقتدار کارشناسی و رای مجلس. به این معنا که او این توانایی را داشت که رای دیگران را هدایت کرده و به تحولات و تصمیم گیری ها جهت بدهد. آقای هاشمی در عرصه سیاست ورزی به لحاظ شخصی هم یک قدرت مستقل بود و هم یک حزب و جریان سیاسی و به همین دلیل هم در این عرصه بسیاری از خرده قدرت ها ترجیح می دادند تا خود را به او وصل کرده و زیر سایه او حیات سیاسی خویش را تعریف کنند. در خاطرات آیت الله هاشمی موارد زیادی است که ایشان روایت کرده اند که من درباره فلان موضوع این گونه نظر دادم و همان نظر من پذیرفته شد. به عبارتی آقای هاشمی همزمان که فردی قدرتمند و صاحب جایگاه در ساختار سیاسی کشور بود، این تمایل را هم داشت که درست همین تصور از وی در افکار عمومی به عنوان یک فرد متنفذ تصویر گردد. قسمتی از این قدرت شخصی هم حاصل توانایی ویژه وی در همکاری با فکرها و گرایش های مختلف بود، به طوری او هم می توانست با دیدگاه های متفاوتی به گفت وگو بنشیند و هم آنقدر از استدلال و قدرت نفوذ کافی برخوردار بود که آنها را متاثر از خود کند. خلاصه اینکه آقای هاشمی از همان ابتدای جوانی خود را فردی قدرتمند تعریف کرده بود و این قدرت را در طول بیش از 6 دهه فعالیت سیاسی در عمل نشان داد.