آرشیو دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۹۵، شماره ۲۷۹۰
ادبیات
۱۱

به یاد مصطفی اسلامیه

ویدا اسلامیه

بی مناسبت دلم برایت تنگ می شود.

دیگر می دانم.

باور کرده ام.

آنان که خستگی ناپذیر می دانیم و خستگی ناپذیر می خواهیم شان هم روزی خسته می شوند.

روزی که فکرش را نمی کنیم،

ولی باز از راه می رسد.

اما من فریب زمان را نمی خورم،

فریبش می دهم،

وارونه می رانمش،

و تو را می بینم،

که هستی،

شاد و شنگول،

مثل همیشه،

نه فقط در اتاقی که پنجره اش رو به همه ی سبزی های جهان باز می شود،

همه جا؛

و می خندم از ته دل...