مصاحبه با سانسور
خیلی بامزه ایم. رئیس جمهور کشور فیلم تبلیغاتی می سازد، تلویزیون سانسور می کند. به نظر ما البته هیچ عیبی ندارد و این نشان می دهد مردم و مسئولان هم درد هستند. به همین دلیل ما با درد مشترک؛ یعنی سانسور مصاحبه کردیم:
ما: سلام سانسور. لطفا خودتان و خانواده تان را معرفی کنید.
سانسور: من سنسور سانسوریان ملقب به سانسور هستم. پدر من آقای قیچی و مادر من خانم شطرنجی هستند. پدربزرگ من تبر بودند که از ریشه می زدند. عموی من ماژیک مشکی است که روی چیزها خط می کشد و داییم تینر است که حلالی قوی است و می تواند چیزها را حلال کند.
ما: آیا شما فرزند هم دارید؟
سانسور: بله. فرزند بزرگم پارازیت است که در خارج تحصیل کرده و فرزند کوچکم فیلتر است که به اینترنت مدام فیلتر می زند.
ما: چرا شما فیلم انتخاباتی حسن روحانی را سانسور کردی؟
سانسور: ببین برای من رئیس جمهور و نویسنده و هنرمند فرقی ندارد. من سانسورم و کار من سانسورکردن است و هر چی دم دستم بیاد، سانسورش می کنم. الان می خوای شما را هم...
ما: نه خیلی ممنون. لطفا بگویید شما دقیقا در کجا مستقر هستید؟
سانسور: پسر تو چقدر ساده ای. من قبل از همه شماها بودم و بعد از همه شماها هم هستم. من از موی دماغ هم به شما نزدیک ترم.
ما: چرا زمان انتخابات کمی فضا باز می شود؟
سانسور: خب من هم باید به خودم استراحت بدهم. راستش من دوست دارم سخت بگیرم و همیشه سفت باشم، اما گاهی لازم است نرم باشم.
ما: ما چطوری می توانیم با شما مبارزه کنیم یا چطوری می توانیم شما را دور بزنیم؟
سانسور: هیچی. مثل همین اساتید یک صفحه اینترنتی راه بیندازید و هرکسی را که دارد می نویسد یا فیلم و تئاتر می سازد یا کلا کار می کند، مسخره کنید و بگویید دارد با سانسور همکاری می کند.