آرشیو پنجشنبه ۱ تیر ۱۳۹۶، شماره ۶۵۲۶
صفحه آخر
۲۴
عکس نوشت

به مناسبت اول تیر سالروز تولد و نخستین تابستان بی کیارستمی

جاری در ابدیت

ویکتور اریسه (کارگردان اسپانیایی)

نخستین فیلمی که از عباس کیارستمی دیدم «کلوزآپ» بود و او هم در سال 1992 برای نخستین بار فیلم من، «روح کندوی عسل» را دید. تفاوت کارهای من و کیارستمی در این است که در آثارش همواره روح جمعی وجود دارد و او مفهوم و احساس جمع را دریافته بود و آن را به جهان ارائه کرد، اما کارهای من بیشتر شخصی است. ولی ما بی خبر از وجود یکدیگر فیلم هایی با زبانی مشترک ساخته بودیم و این اشتراک از شعر برآمده است. ما هر دو به چارچوب های شعری فکر می کنیم تا چارچوب های داستانی. شعر به مرکز و هسته اصلی زندگی متصل است و با سه اتفاق اصلی آدمیزاد یعنی تولد، زندگی و مرگ همواره مرتبط و عجین بوده است؛ برای همین می بینیم که شاعرها زبان مشترکی دارند و نقاط همسان بیشتری در مخلوقاتشان دیده می شود تا قصه گوهایی که داستان های مختلفی از جغرافیاهای مختلف خلق می کنند، همانگونه که شعری از خیام با شعری اسپانیایی یا ژاپنی وجوه نزدیکی دارد. همین شعر نقطه مشترک من و کیارستمی است که وزنه اصلی کارهایمان است. شعر با کودکی هر کسی مرتبط است؛ ریلکه، شاعر آلمانی می گوید کودکی سرزمین انسان است. هیچ کار خوب و با ارزشی در دنیای هنر انجام نمی شود مگر اینکه با دوران کودکی ارتباط داشته باشد و نمونه درست این قضیه عباس کیارستمی است. کودکان نگاه معصومانه و پاکی به زندگی دارند. هر هنرمندی باید درون خویش بگردد و هرآنچه را که از کودکی برایش باقی مانده است بیرون بکشد، چراکه حکمت و دانش درست هر شخصی به معصومیت او وابسته است و کیارستمی این معصومیت و در پی اش آن حکمت را یافته بود که حاصل تلفیق این دو «تصویر حقیقی» است که این تصویر موجب حضور چشمگیر و واضح سینمای ایران در جهان شد، حضوری که به قدر زیادی مدیون عباس کیارستمی است. او از میان ما رفته است اما میراثی برای جهان بر جای گذاشته که در آنها ابدیت جاری است.