آرشیو پنجشنبه ۱۵ تیر ۱۳۹۶، شماره ۸۹۷۶
صفحه آخر
۱۲

به خدا پناه می بریم

هر روز به سختی درد می کشد و هر شب رنج و بیماری به سراغش می رود، در میان برادری غمخوار و پدری مهربان و ناله کننده ای بی طاقت و بر سینه کوبنده ای گریان افتاده است. اما او در حالت بیهوشی و سکرات مرگ و غم و اندوه بسیار و ناله دردناک و درد جان کندن، با انتظاری رنج آور دست به گریبان است. پس از مرگ او را مایوس وار در کفن پیچانده، در حالی که تسلیم و آرام است، برمی دارند و بر تابوت می گذارند. خسته و لاغر به سفر آخرت می رود، که فرزندان و برادران او را به دوش کشیده تا سر منزل غربت، آنجا که دیگر او را نمی بینند و آنجا که جایگاه وحشت است، پیش می برند. اما هنگامی که تشییع کنندگان بروند و مصیبت زدگان بازگردند، در گودال قبر نشانده، برای پرسش حیرت آور و امتحان لغزش زا، زمزمه غم آلود دارد. و بزرگ ترین بلای آنجا، فرود آمدن در آتش سوزان دوزخ و برافروختگی شعله ها

و نعره های آتش است، که نه یک لحظه آرام گیرد تا استراحت کند و نه آرامشی وجود دارد که از درد او بکاهد و نه قدرتی که مانع کیفر او شود و نه مرگی که او را از این همه ناراحتی برهاند و نه خوابی که اندوهش را برطرف سازد. در میان انواع مرگ ها و مجازات گوناگون گرفتار است. به خدا پناه می بریم.

«خطبه 83 نهج البلاغه مرحوم دشتی»