ماجراهای عادله دواچی در هتل جهان
برم تو یه پوست دیگه!
آن شب عادله وقتی رفت به اتاق شش دل شاد بود. فهمیده بود شب ها وقتی سقف باز می شد و به آسمان می رفت کسی او را نمی بیند. تنهای تنهاست. روزهای سنگینی را پشت سر گذاشته بود. ماجرای بابا جمدی تمام نشده، ملوک دواچی آمده بود. تا ملوک را سروسامانی بده خسته شده بود اما ته دل غم داشت. یک بار به مهدی که پشت پیشخوان ایستاده بود و دفتر اسم مهمان ها را مرتب می کرد گفته بود: «می دونی غم شاد چیه؟ مهدی گفته بود لابد یه چیزیه شبیه بستنی فالوده یا هویج بستنی.» عادله گفته بود: «یکیا به سامون می رسونی و وقتی می ره جا خالیش دلدا جمع می کند.» و پریده بود روی تخت سقف باز شد و پر
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.