آرشیو سه‌شنبه ۱۰ امرداد ۱۳۹۶، شماره ۲۱۶۸۵
معارف
۶

نماز ابوعلی سینا برای مراد دل

ابوعلی سینا، نابغه بزرگ اسلامی علاقه بسیاری به علم و دانش داشت، ماه ها و سال ها دنبال یک کتاب در مورد فلسفه و حکمت که نوشته یکی از نوابغ دوران های گذشته مثل ارسطو بود، می گشت و در این مورد مسافرت ها کرد و به جستجو و پیگیری وسیع پرداخت، اما آن را پیدا نکرد، تا یک روز روانه مسجد شد، دو رکعت نماز خواند و پس از نماز از درگاه خدای بزرگ خواست تا آن کتاب را به وی برساند. از مسجد بیرون آمد و به سوی منزل حرکت کرد، در راه چشمش به پیر زنی افتاد که مقداری اشیاء کهنه و پوسیده و قدیمی در زمین پهن کرده و آنها را در معرض فروش قرار داده است، از جمله چند کتاب کهنه قدیمی، در کنار بساط دیده می شد. بوعلی آن کتاب ها را بررسی کرد، ناگهان دید کتابی که ماه ها و سال ها دنبالش می گشت، در میان آنها است، کتاب را برداشت و به پیر زن گفت: این کتاب را چند می فروشی؟ او گفت: اینکه قابل ندارد، فلان قدر بده، بوعلی پول را داد و کتاب را برداشت، سپس از پیرزن پرسید: این اشیاء را از کجا آورده ای؟

او گفت: فقر و تهیدستی باعث شد تصمیم بگیرم این آشغال ها را بیاورم و بفروشم و قوت زندگانی را تامین کنم، این کتاب ها از جد ما که ملا بود، در خانه مانده بود و من آوردم تا بفروشم. به این ترتیب بوعلی سینا با نماز، دعا و درخواست از حق تعالی، به مرادش رسید.(1)

1. با اقتباس و ویراست از کتاب: داستان های صاحب دلان، نوشته محمد محمدی اشتهاردی به نقل از: حوزه نیوز