آرشیو شنبه ۲۵‌شهریور ۱۳۹۶، شماره ۶۵۹۵
صفحه آخر
۲۴
یادبود

درباره «عبدالحسین زرین کوب» در سالگرد درگذشت او

چلچراغ خاک آلود ادبیات

دکتر توفیق سبحانی (مولوی پژوه)

آن هنگام که خبر درگذشت استاد عبدالحسین زرین کوب را شنیدم، خارج از تهران بودم، درست در همین محلی که حالا هستم و به بهانه فرارسیدن سالروز درگذشت وی، یادش را گرامی می دارم. آن لحظه ای که خبر درگذشت این استاد بی مانند را شنیدم جمله ای در ذهنم غوطه ور شد که آن را بازگو می کنم، گفتم: «یک چلچراغ خاموش شد.» و بی اغراق از دست دادن او همچون خاموش شدن یک چلچراغ بود چرا که به هر زمینه ای گام نهاد در آن درخشید و دست به اقدامات ماندگاری زد.

او با وجود دانشی که از آن برخوردار بود مردی بی نهایت متواضع بود. درگذشت وی واقعا تاثربرانگیز بود چراکه آن همه دانش و تواضع به یکباره زیرخاک مدفون شد.

ای دریغ که سال هاست او را از دست داده ایم، نویسنده و پژوهشگری که در هر یک از حوزه های ادبیات فارسی و تاریخ ایران و اسلام دست به خلق آثار بی مانندی زد.

استاد زرین کوب در خلق شاهکارهایش با دقت و ظرافت بسیاری دست به بررسی می زد، آنچنان که توانست از یک جمله، قصه ای را کشف کرده و آن را بپروراند؛ کاری که شاید هیچ کس جز او نمی توانست آن را انجام بدهد. با وجود تمام دانشی که از آن برخوردار بود علاقه چندانی به حرف زدن نداشت، آنقدر که در خاطرم هست یک روز به من گفت: «اگر شفاهی از من سوالی بپرسند هیچگاه قبول نخواهم شد.» و این به سبب آن بود که بیشتر اهل نوشتن بود تا سخن گفتن. با این همه همسر استاد زرین کوب، خانم دکتر قمر آریان - که روح ایشان هم شاد باد - سخنور بسیار توانایی بود.

آنچنان که در اغلب مجالس که استاد حضور داشت وظیفه سخنوری را همسرشان برعهده می گرفت. با وجود این سرکلاس و در مقابل دانشجویان از گفتن مباحث و نکات لازم هم دریغ نمی کرد اما اهل سخن گزاف گفتن هم نبود. ای کاش بتوانیم از همه اندوخته هایی که از استاد زرین کوب به یادگار مانده استفاده کرده و حداقل استعداد بهره گرفتن از آنها و از سویی آموختن شان را داشته باشیم.