آرشیو یکشنبه ۲۳ مهر ۱۳۹۶، شماره ۹۰۵۸
سیاسی
۲

درسی از عاشورا

استاد سید علی اکبر پرورش خدا، مرحوم شهید بهشتی را رحمت کند. ایشان در دل مشکلات بود. به من فرمود: فلانی، روز عاشورا را شنیدی که آن دو نفر جلوی حضرت اباعبدالله علیه السلام ایستادند تا نماز آقا خوانده شود؟ گفتم: بله. فرمود: این دو نفر آن قدر تیر خوردند که وقتی حضرت، سلام نماز را خواندند، یکی از آنها افتاد. یکی از آنها هم چند لحظه طول کشید تا شهید شود، او در لحظات آخر عمرش گفت: آقا! وظیفه ام را انجام دادم؟ آقای بهشتی افزود: فلانی! من مثل آنها که نیستم، قابل نیستم، اما من وظیفه ام را در این می دانم که جلوی امام قرار بگیرم و هر چه تیر قرار است به ایشان بخورد، به من بخورد. با خدا عهد کرده ام؛ خدایا! دست برنمی دارم تا اینکه هر چه تیر قرار است به امام بخورد، من آماده ام یک تنه به من بخورد.