آرشیو شنبه ۱۳ آبان ۱۳۹۶، شماره ۳۹۴۶
صفحه آخر
۱۶
شوکران نوش

باران همه تو

حسین منزوی

من که به دریاش زدم تا چه کنی با دل من

تخت تو و ورطه تو ساحل و توفان همه تو

ای همه دستان ز تو و مستی مستان ز تو هم

رمز نیستان همه تو، راز نیستان همه تو

همتی ای دوست که این دانه ز خود سر بکشد

ای همه خورشید تو و خاک تو، باران همه تو