آرشیو شنبه ۲۵ آذر ۱۳۹۶، شماره ۶۶۶۷
صفحه آخر
۲۴
یه چیز تو همین مایه ها

رسواش می کنم من!

فریور خراباتی

وضعیت تا همین لحظه ای که این یادداشت را می نویسم به صورتی است که احتمالا 270 نفر از 270 نفر دیگر شکایت کرده اند و 270 نفر متشاکی از 270 نفر شاکی به خاطر شکایت شان، شکایت کرده اند.در نتیجه می توان چنین فضایی را متصور شد؛

قاضی: چرا ازش شکایت کردی؟!

متشاکی: جناب شاکی... ببخشید جناب قاضی، چون ازم شکایت کرده بود!

قاضی: آقای شاکی بابت چی از ایشون شکایت کردی؟!

شاکی: با سلام، بنده فقط از ایشون شکایت نکردم، از خود شما هم شکایت کردم!

قاضی: از بنده؟! بابت چی؟!

شاکی: به خاطر اینکه این آقا پیش شما از من شکایت کرده!

قاضی: پس کجا باید شکایت می کرد؟!

شاکی: توی دلش جناب قاضی! نهایتا باید باهام قهر می کرد اما حالا که شکایت کرده، رسواش می کنم من!

مولانا: بشنو این نی چون شکایت می کند از جدایی ها حکایت می کند!

متشاکی: بنده از ایشون هم شکایت دارم!

قاضی: از این بنده خدا دیگه چرا؟!

متشاکی: جناب قاضی ایشون با چه مجوزی ارز از مملکت خارج کرده و رفته قونیه؟!

قاضی: الان موضوع شکایت چیز دیگری ست! اون سکه ها در منزل شما چه می کرده اند؟!

متشاکی: بنده همین الان از سکه هم شکایت می کنم!

قاضی: به چه جرمی؟!

متشاکی: به دلیل ورود غیرقانونی به منزل بنده!

شاکی: جناب قاضی بنده هم از «ورود» شکایت می کنم!

قاضی: نمی فهمم! از ورود دیگه چرا؟!

متشاکی: چون اگه ورود غیرقانونی وارد منزل ایشان نمی شد و سکه ها رو در کشوی منزل جناب شاکی نمی گذاشت الان اصلا شکایتی صورت نمی گرفت!

قاضی: یعنی الان شما دو نفر از «سکه» و «ورود» شکایت دارید؟!

شاکی: احسنت!

متشاکی: درود بر این هوش و ذکاوت!

مولانا: خب خدا رو شکر که از شکایتی که از حقیر داشتید صرف نظر کردید، دم تون گرم باد!

شاکی: جناب قاضی برای اینکه وقت جنابعالی گرفته نشه، از این به بعد هرکس از بنده شکایت کرد، شما هم یک شکایت از ایشان به نیابت از بنده بکنید!

متشاکی: اگه نیابت معترض بود، از نیابت هم شکایت کنید، خدانگهدار، درخت تان سبز باد، بهارتان زود باد، پرونده های تان بیش باد!