آرشیو سه‌شنبه ۵ دی ۱۳۹۶، شماره ۳۹۸۵
صفحه آخر
۱۶
به تماشای خویش

شوخی با هیبت مرگ

امیرحسین کامیار

در کمترین زمان قابل تصور پس از زلزله تهران شاهد شروع شوخی با این رویداد در شبکه های اجتماعی بودیم، اتفاقی که در تجربه های مشابه پیشین هم سابقه داشته و باعث آزردگی و رنجش میان مردم صدمه دیده می شد، پس خیل شوخ طبعان به بی احساسی و سبک مغزی متهم شده، هدف تیرهای ملامت قرار می گرفتند اما باز هم در شرایط مشابه موقعیت همان هست که بود. پدیده ای مانند زلزله به بی واسطه ترین شکلی ناتوانی انسان را به رخ او می کشد، ناگهان زمین امن زیر پایت می لرزد و خانه آشنایی که پناهگاهت بود به دامی مرگبار بدل می شود. در این احوال ما خواه ناخواه با هیبت مهیب مرگ چشم در چشم می شویم و به جای خون، ترس در رگ هامان می دود. تحمل چنین سطحی از هراس آنقدر دشوار است که آدمی ناگزیر به شیوه ای کاملا ناخودآگاه می کوشد خویش را در امان نگه دارد و شوخ طبعی راهی موثر برای تخفیف ترس از مرگ است. روان شناسی تکاملی باور دارد که در مواجهه با هر تهدیدی، دوگانه بگریز یا بجنگ در جان انسان فعال می شود: پس ترس و خشم عواطف غالب بر روان ما بعد از تجربه ای شبیه زلزله هستند اما مقابل زمین لرزه نه جنگیدن ممکن است و نه گریختن، ما کاملا بی دفاعیم، رها شده به خویش و ناتوان برای حفاظت از عزیزترین داشته های زندگی مان. در چنین احوالی شوخی ساختن و به هجو کشیدن موقعیت، ابزاری ناهوشیار برای کاستن از هراسی است، روشی برای رها شدن از بن بست خشم غیرقابل ابرازی که گدازنده جان است. شوخ طبعی روشی برای تقلیل دادن اهمیت چیزی است و وقتی مرگ بال های سیاهش را بر فراز سر ما می گشاید. آدم هایی که در مقابل چنین فاجعه ای به شوخ طبعی پناه می برند، بی احساس نیستند بلکه با احساساتی شدید و عمیق روبه رو شده اند که توان مدیریت آنها را نداشته یا راه درست ابراز این عواطف سرکش را نیاموخته اند. به شوخی گرفتن موقعیت برای بعضی از آنان سپر به دست گرفتن برابر باران بلاست و همین جاست که ما با جای خالی آموزش مواجهیم، آموزش شیوه درست مواجهه با فاجعه و شرایط پس از آن.